شمارهٔ ۵۵۴
همه کس را نظری از تو تمنا باشد
این نوع همه از دیده بینا باشد
دوش در خواهش یک بوسه رقیب تو مرا
چیزها گفت که دشنام تو حلوا باشد
تیر و خنجر فکن از دست و بنازیم بکش
چند بر جان و سرم منت اینها باشد
خط نشد شسته به آب از ورق عارض تو
آن مرکب مگر از درد دل ما باشد
بار ما روی چو مه دارد و بالای چو سرو
کس ندیدست چنین مه که به بالا باشد
تا کی ای مناسب از حد زدنم ترسانی
پیشه مستان چه بود حد تو پیدا باشد
گرچه چون چشم خود افتاده بکنجی است کمال
با خیال تو مپندار که بینا باشد
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...