من بر سر آن کر بچه کارم همه دانند
در سر هوس روی که دارم همه دانند
رانی چو سگم از در و گونی که بکن عقو
تا حشر من این در نگذارم همه دانند
گر آه من آن سرو نداند که بلند است
مرغان چمن ناله زارم همه دانند
گیرم که به خون زخم بپوشم ز طبیبان
از ناله دل و جان نگارم همه دانند
گیرم ز بزرگی سگ خویشم شمرد بار
من کیستم و در چه شمارم همه دانند
باران اگرت جان و سر آرند بتحقه
من نیز به باران تو بارم همه دانند
گر خلق ندانند کمال این سخن کیست
چون معنی نو در قلم آرم همه دانند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.