مرا ز پیش براندی جفا همین باشد
نهایت ستم ای بیوفا همین باشد
بدانچه شکر نکردم وصال روی ترا
گر انتقام نمانی جزا همین باشد
نمی کند دل ما جز بور قد نو میل
علو همت مشتی گدا همین باشد
نمی زنیم نفس جز به باد آن لب لعل
نشان ناز کی طبع ما همین باشد
بر آستان تو مردن سعادتیست عظیم
از بخت خویش توقع مرا همین باشد
کمال اگر ز گدایان حضرت اونی
مقام سلطنت پادشاه همین باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از جفای معشوق و سختگیریهایی که بر او رفته، میگوید و بیان میکند که حتی در چنین شرایطی، درک او از عشق و انتظارش از معشوق بهطور غیرقابل تحملی به او آسیب میزند. او به این نتیجه میرسد که عذاب و ظلم در عشق جز این نیست که دل تنگش به فراق معشوق گرفتار است و این مسأله به نوعی تقدیر و سرنوشت او تبدیل شده است. همچنین بیان میکند که مردن در آستان معشوق خود نوعی سعادت بزرگ محسوب میشود و صبر بر درد فراق نشاندهنده عشق واقعی است. در نهایت، شاعر به مقام و احترامی که از عشق واقعی به دست میآورد، اشاره میکند، حتی اگر به ظاهر به نظر بیارزش باشد.
هوش مصنوعی: تو با بیوفاییات مرا از خود راندی و این بدترین نوع ظلم است.
هوش مصنوعی: اگر من شکر گزاری وصال چشمانت را نکردم، پس اگر تو هم انتقام نگیری، این جزا همین خواهد بود.
هوش مصنوعی: دل ما جز برای عشق و زیبایی جوانان نمیتپد. آرزوی بلندی هم مانند آرزوی یک گروه گدا است؛ در واقع هیچ تفاوتی ندارد.
هوش مصنوعی: ما فقط به خاطر زیبایی آن لبان قرمز نفس نمیکشیم؛ زیرا اینطور نیست که روح و طبع ما همیشه به این شکل باشد.
هوش مصنوعی: مردن در کنار تو بزرگترین خوشبختی است و من از سرنوشت خود همین را انتظار دارم.
هوش مصنوعی: کمال واقعی اگر در نزد افراد نیکوکار باشد، پس مقام پادشاهی نیز در واقع همین ارزش را دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.