مرا بی تو آسوده حالی نباشد
دمی بی رخت بی ملالی نباشد
خیال نو باشد مرا در دل و بس
تمنای جاهی و مالی نباشد
من و آب چشمی و سودای سروی
چه همت بود آنکه عالی نباشد
ز سر دل جام غافل مباشید
ور او نیست یک رنگ خالی نباشد
مجود این مشرب از زاهد خشک
که کونته به جام سفالی نباشد
چه کار آید این زاهدی شیخ ما را
چرا عاشق لا ابالی نباشد
کمال ار برندان مصاحب نباشی
ترا هیچ صاحب کمالی نباشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر تنهایی و دلتنگی شاعر به خاطر عدم حضور معشوق است. او میگوید که بدون محبوبش آسودگی خاطر ندارد و حتی یک لحظه بدون او برایش تحملناپذیر است. شاعر به آرزوها و خواستههای دنیوی اش اشاره میکند که در absence معشوق بیمعنا میشود. همچنین، او به زاهدان اشاره میکند و میگوید که اگر دل در عشق نداشته باشند، هیچچیز نخواهند داشت، و در نهایت بیان میکند که کمال و ارزش واقعی در دوستی و عشق به معشوق است.
هوش مصنوعی: بدون تو من هیچگاه آسوده نخواهم بود و هیچ لحظهای بدون غم و ناراحتی نمیگذرانم.
هوش مصنوعی: در دل من تنها خیال تازهای وجود دارد و هیچ آرزویی برای مقام یا ثروت ندارم.
هوش مصنوعی: من و آب چشمی و آرزوی درخت سرو، چه تلاشی بود که در نهایت، به خوبی و بلندی نرسید.
هوش مصنوعی: به یاد داشته باشید که از حقیقت دل دور نشوید، حتی اگر آن حقیقت در ظاهر وجود نداشته باشد، این یعنی نباید خالی از معنا بود.
هوش مصنوعی: وجود این مکتب از زاهدانی سفت و سخت است که نمیتوانند به کاسه سفالی دست یابند.
هوش مصنوعی: این زاهد چه فایدهای برای ما دارد؟ چرا او نباید به عشق و زندگی carefree توجه داشته باشد؟
هوش مصنوعی: اگر با افراد کامل و بافضیلت هم نشینی نداشته باشی، هیچ کس نمیتواند به تو کمک کند یا تو را به کمال برساند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.