مرا بی تو از دیده خون می رود
ز دل نیز صبر و سکون می رود
دل من در آن کو زبیم بلا
نمیرفت وقتی کنون می رود
چه آهوست چشمت که در پیش او
اگر شیر آبه زبون میرود
نه از زیر کی دل در آن زلف رفت
که در سلسله از جنون میرود
برخسار تو چشم کردیم سرخ
از آن اشک ما لاله گون می رود
دو چشم تو وز هر طرف خالها
به چندین مگس خواب چون می رود
چو شد تشنه زلفت به خون کمال
به چاه ذقن سرنگون می رود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نگه کن که با دوست چون می رود
جراحت نه پیدا و خون می رود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.