گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کمال خجندی

شبی که روی تو ما را چراغ مجلس شد

به سوختن دل پروانه‌اش مهوس شد

دو چشمت از دل و دین آنچه داشتم بردند

توانگری که به مستان نشست مفلس شد

ز کیمیای نظر چون تو خاک زر سازی

تفاوتی نکند گر وجود ما مس شد

دگر مرا به خیالت ز بی کسی چه ملال

چو غم رفیق و بلا یار و درد مونس شد

خوش است مطرب و ساقی و من به یک دو حریف

در این شمار که کردم رقیب سادس شد

کسی که عاقل و هشیار دیدمی محسوس

چو دید شکل تو از هوش رفت و بی حس شد

به نقش ابروی تو نیست در سراچه حسن

که دست صنع در آن طاقها مهندس شد

ز می به درد تو پرهیز ما نه از ما بود

در این جریمه سبب زاهد موسوس شد

نشد به طرز غزل هم عنان ما حافظ

اگر چه در صف سلطان ابوالفوارس شد

کمال نسخه رندی بسی مطالعه کرد

که در دقایق علم نظر مدرس شد

 
 
 

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

حافظ

ستاره‌ای بدرخشید و ماهِ مجلس شد

دل رمیدهٔ ما را رفیق و مونس شد

نگارِ من که به مکتب نرفت و خط ننوشت

به غمزه مسئله‌آموزِ صد مُدَرِّس شد

به بویِ او دلِ بیمارِ عاشقان چو صبا

[...]

جامی

به توبه شیخ مهوس مرا موسوس شد

چو دید ساغر لعلت حریف مجلس شد

که بست طاق خم ابرویت تعالی الله

که سجده گاه دل و جان صد مهندس شد

خراب بود به وحشت سرای هجر دلم

[...]

ادیب الممالک

چو مجلس وکلا را ملک مؤسس شد

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد

عنایت شه و بخشایش ولیعهدش

دل رمیده ما را انیس و مونس شد

ز فخر طعنه بمینو زند بهارستان

[...]