شمارهٔ ۴۱۰
دل من بیئو دگر دیده بینا چه کند
دیده بی منظر خوب تو نماشا چه کند
زان لبمه می ندهد دل که نظر بر گیرم
چشم صوفی نشود سیر ز حلوا چه کند
داغ و دردی که رسه از تو مرا حق دل است
دل حق خود نکند از تو تقاضا چه کند
عاشق از شوق جمال تو چو گل جامه جان
حالیا کرد بصد پاره دگر تا چه کند
پارسا از ورع و زهد قبول تو نیافت
تا عنایت نبود فائده اینها چه کند
بار بیجرم گرفتم همه را کشت امروز
هیچ با خود نکند فکر که فردا چه کند
کرده از هر طرفی درد و بلاقصد کمال
در میان همه مسکین تن تنها چه کند
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...