شمارهٔ ۴۰۵
دل کجا شد خبرش غمزه او می داند
مست هر جا که کبابست بو می داند
هر پریشانی و آشوب که جانرا ز قاست
دل دیوانه از آن سلسله مو می داند
من از آن سرو که به دیده نشاندم نبرم
باغبان قیمت سرو لب جو میداند
بار گویند چه خواهد به تو داد از لب خویش
من چه دانم کرم دوست همو می داند
بر درت طاقت بیداری من کس را نیست
نیست حاجت بگواهم سنگ کوه می دادند
ناصحا مصلحت من هوس روی نکوست
هر کسی مصلحت خویش نکو می داند
کرد چون زلف تو با غمزه فرو داشت کمال
زآنکه بد مستی آن عربده جو میداند
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...