جان و لبش از صبح ازل همنفسانند
غافل ز نفسهای چنین هیچ کسانند
گره لب از بی سببی نیست بسی خال
آنجا شکری هست که چندین مگسانند
پروازگه کوی تو دارند تمنا
ز آن روز که مرغ دل و جان هم قفسانند
هر زاهد خشکی چه سزاوار بهشت است
شایسته آتش شمر آنها که خسانند
مگذار که رویند رهت خلق به مژگان
ترسم که کف پای ترا چشم رسانند
از بندگی سرو قدت غنچه دهانان
چون سوسن آزاده همه رطب لسانند
بگذشت بصد بیم کمال از سر آن کوی
کز زلف و دوچشم تو شب است و عسسانند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و لطافت عشق و دلدادگی اشاره دارد. شاعر با اشاره به ارتباط عمیق جان و عشق، از بیخبری مردم از این احساسات سخن میگوید. او به تمایل عاشقان برای پرواز به سوی معشوق اشاره کرده و به زاهدان خشک و بیعاطفه انتقاد میکند. شاعر هشدار میدهد که مبادا دیگران عشق و محبت را تحت تاثیر قرار دهند و بر اهمیت حفظ محبت و عاطفه تاکید میکند. در نهایت، شاعر با اشاره به زیبایی و ویژگیهای معشوق، از خوشایندی عشق و زیباییهای آن سخن میگوید.
هوش مصنوعی: حیات و لبخند او از آغاز آفرینش با هم پیوند خوردهاند و هیچکس از نفسهای اینچنینی غافل نیست.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگر لبهایمان از بیسبب گره خورده است، به این دلیل است که بر روی آنها خالهایی وجود دارد که توجه بسیاری را جلب میکند. در واقع، زیبایی و جذابیت خاصی وجود دارد که باعث میشود بسیاری به آن توجه کنند.
هوش مصنوعی: پرندگان و دلهای عاشق همیشه آرزو دارند به سوی تو پرواز کنند، از زمانی که جان و دل آنها به بند قفس گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: زاهدان خشکمغز که تنها به ظاهر عبادت میکنند، لیاقت بهشت را ندارند و بهتر است که عذاب را بپذیرند، زیرا آنان که در عمق وجود خود خسیس هستند.
هوش مصنوعی: بگذار که دیگران در مسیر تو قدم نزنند، زیرا نگرانم که چشمان آنان به پاهای تو برسد و تو را تحت نظر قرار دهد.
هوش مصنوعی: از خدمت کردن به زیبایی تو، گلهای لب مانند گلهای سوسن آزاد و خوشبو، همه پر از لذت و شوق هستند.
هوش مصنوعی: گذر کردم از بیم و نگرانیهای بسیاری به خاطر تو، در آن کوی که زلف و چشمانت شب را مانند و پر از زیبایی میسازند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این جا شکری هست که چندین مگسانند
یا بوالعجبی کاین همه صاحب هوسانند
بس در طلبت سعی نمودیم و نگفتی
کاین هیچ کسان در طلب ما چه کسانند
ای قافله سالار چنین گرم چه رانی
[...]
در بند غم عشق تو بسیار کسانند
تنها نه منم خود، که درین غصه بسانند
در خاک به امید تو خلقیست نشسته
یک روز برون آی و ببین تا به چه سانند؟
عشاق تو در پیش گرفتند بیابان
[...]
گرد عسلی لعل تو مور و مگسانند
یا خط نظر بند به صاحب هوسانند
ما هیچکسان جز تو کس ای عشق نداریم
این طایفه را از چه نپرسی چه کسانند
لیلا تو به محمل درو مجنون تو عالم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.