گنجور

 
کمال خجندی

عجب آن دلبر جادو کجا رفت

ازین سو دل ربود آن سو کجا رفت

امید از ما سگان کو چو آهو

نیابد کس، پی اش آه او کجا رفت

به ره گوئی به گنجی مار رفتست

چنین در پاکشان گیسو کجا رفت

دل و عقلت نبردم گوید و جان

بلی هست این یکی آن در کجا رفت

رقیا آدمیت بار پرسیست

بپرسید آن پری رخ کر کجا رفت

نهاده در کمان تیر از پی صید

به آن چشم و به آن ابرو کجا رفت

کمال از غم چو زلفش سر به زانوست

رفیق و بار و همزانو کجا رفت

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode