ز عشقت بی کس و مسکینم ای دوست
اگر بیدل نیم بی دینم ای دوست
مرا صد بار گفتی خواهمت کشت
بکش بک ره مکش چندینم ای دوست
تو دشمن دوستی من دوست دشمن
تو آنی در وفا من اینم ای دوست
گزین تر از همه رأی من این است
که بر تو دیگری نگزینم ای دوست
چو شمعم گفته ای بنشین بر آتش
ز جان برخیزم و بنشینم ای دوست
به بهای غمت پروانه سان سوخت
مگس را بال بر بالینم ای دوست
کمال از ضعف شد هیچ و هیچش
نمیپرسی چنین میبینم ای دوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.