گنجور

 
کمال خجندی

دیده در عمری ز رویت با خیالی فائع است

عمر کان بگذشت بی روی نو عمری ضابع است

جان که رفت از پیش ما خواهد به آن لب باز گشت

چون به اصل خویش هر چیزی که بینی راجع است

نقطه خال و خطت آبات حسنند و جمال

یک یک این آیات را آن روی زیبا جامع است

می شود هر روز طالع زآن گریبان آفتاب

بر بدن پیراهنت بارب چه صاحب طالع است

پیش مهروبان چو ابر بی حیا صد پاره باد

هر رقیبی کز تماشا عاشقان را مانع است

هر کجا دل می رود در جست و جوی دلبری

پیشرو اشک است آنجا آه و ناله تابع است

از آب چشمت گشت طوفان در واقع کمال

نیست اغراقی درین معنی بیان واقع است

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
امیرخسرو دهلوی

دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع است

دیده در ماهی اگر بیند، رخت خوش طالع است

گر برفت از شوق رویت دل ز دستم، باک نیست

دل برفت و جان برفت و عقل و دین خوش قانع است

نقطه خالش به رخ منشور حسن است و نشانست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه