گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کمال خجندی

دلم بدان که تو میخوانیش غلام خوش است

که نام بندگی اینها برای نام خوش است

همیشه خواهم و پیوسته داغ بند گیت

که پادشاهی و دولت علی الدوام خوش است

دگر به زلف تو خواهم ز جور غمزه گریخت

که دور فتنه توجه به سوی شام خوش است

خوش آمدست نشستن به زلف و حال ترا

بر همیشه مردم صیاد را به دام خوش است

به دور حسن رخت بایدم از آن لب کام

چو در اوان گل و لاله نقل و جام خوش است

خوش است از تو سلامی مرا در آخر عمر

چو نامه رفت با تمام و السلام خوش است

کمال حال دل و زلف تو خوش و بد گفت

که لف و نشر مشوش درین مقام خوش است