دل ز زلف و خال خوبان نیره و آشفته است
خانه را چون دوست بانو لاجرم نارفته است
پرده از عارص فکندی راز ما شد آشکار
آب روشن هرگز از کس راز دل نهفته است
جز به پویت کی گشاید دل در آن بند در زلف
پی نسیمی در گلستانها گلی نشکفته است
پیش حسن پایدارت کان برون است از شمار
دور حسن مه در هفته دور گل یک هفته است
در فراق روی لبلی بر سر بالین ناز
کسی کجا دیدست مجنون را که لیلی خفته است
نیست در عاشق بدی جز عشق و میداند رقیب
گر به ما گفت پیش پار نیکو گفته است
وصف لعل یار کردم در جگر سوراخ شد
زیر لب گفتا کمال از عشق من در سفته است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر درباره عشق و زیبایی معشوق سخن میگوید. دل او به خاطر زلف و خال معشوق آشفته است و او را به خانهاش نمیبرد. راز عشقش آشکار شده و هیچکس نمیتواند راز دلش را بفهمد. شاعر میگوید که تنها به خاطر معشوق است که دلش در بند است و به نسیم گلستان فکر میکند. همچنین به اهمیت و زیبایی معشوق در زندگیاش اشاره میکند و از فراق و غم دوری معشوق شکایت دارد. در نهایت، شاعر به این نکته میرسد که عشق و زیبایی تنها چیزهایی هستند که برای او باقی ماندهاند و از عشق میگوید که او را به کمال رسانده است.
هوش مصنوعی: دل به خاطر زلف و خال زیبای معشوقان ناآرام و پریشان است، زیرا هنگامی که دوست در خانه نباشد، حال و هوای خانه به هم میریزد.
هوش مصنوعی: تو با پردهبرداری، راز ما را روشن کردی. آب زلال هرگز اجازه نمیدهد که کسی راز دلش را پنهان کند.
هوش مصنوعی: جز با روی تو، کسی دل را نمیگشاید. چون نسیمی در باغ، گلی در حال شکفتن است.
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت تو همچون گل است که در یک هفته میماند، اما محبت و دوستی تو ماندگارتر است و فراتر از زمان قابل شمارش است.
هوش مصنوعی: در طول شبهایی که دور از چهره محبوب هستم، کسی نمیداند مجنون چگونه به دنبال لیلی است، در حالی که او در خواب است و او هرگز نمیتواند آرامش یابد.
هوش مصنوعی: در دل عاشق هیچ چیزی جز عشق وجود ندارد و رقیب نیز میداند که اگر به ما بگوید، ما پیش از دیگران درک درستی از او داریم.
هوش مصنوعی: توصیفی از زیبایی محبوبم انجام دادم، اما این توصیف آنقدر عمیق و جانسوز بود که قلبم شکافته شد. او در زیر لب گفت که زیبایی و کمال او تنها به خاطر عشق من است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشم مخمور تو تا در خواب مستی خفته است
از خمار چشم مستت، عالمی، آشفته است
سنبلت را بس پریشان حال میبینم، مگر
باد صبح، از حال من، باوی حدیثی گفته است؟
چشم بد دور از گل رویت، که در گلزار حسن
[...]
گر وزیری گفت کز تیمار خلق آشفته است
بشنو و باور مکن، زیرا که هذیان گفته است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.