در سر زلف تو تنها به دل شیدا رفت
و دل هر دو به هم در سر این سودا رفت
رفت دل بکنه چون باد در آن حلقه زلف
شب تاریک زهی دل که چنین تنها رفت
از سر زلف تو دوشینه حکایات دراز
همه گفتند ولی باد صبا تنها رفت
بر درت گرچه زدم خاک به چشمان رقیب
حیف از آن سرمه که در دیده نابینا رفت
دانة خال به بالای لبت دانی چیست؟
زین دل سوخته دودی است که بر بالا رفت
روی ننموده به یک زاهد و میخواره هنوز
از تو در صومعه و میکده صد غوغا رفت
در سماعی که غزلهای تو خواندند کمال
صوفیان را همه از سر هوس حلوا رفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.