ناوک غمزه چو هر سو به شتاب اندازی
دل شتابد که سوی جان خراب اندازی
گرم از پا نکند خال لبت سهل مگیر
به مگس سهل نباشد که عقاب اندازی
دل تحمل نکند جان نتواند برداشت
بار آن سایه که با رخ به نقاب اندازی
شمع آخر شده یارب چه شبی باشد آن
که منت بوسم و خود را تو به خواب اندازی
خون دلها که کبابست چو می نوشت باد
گربه مستی نظری سوی کبابه اندازی
به من رند بده تا سر حاسد شکنم
زاهدا سنگ که بره جام شراب اندازی
فیض ازین سان که ترا میرسد از گریه کمال
زود بینند که سجاده بر آب اندازی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.