گر به من یار شوی ور نشوی
تو همان باری و دیگر نشوی
من به دیده نظری هم نکنم
گر تو در دیده مصور نشوی
ای دل این درد که داری گر ازوست
شربتی نوش که خوشتر نشوی
مشو ای دیده شب هجران خشک
که چو بینی رخ او تر نشوی
مخور ای زاهد کمخواره غمم
غم خود خور تو که لاغر نشوی
ای حسود از غم او گره نالم
تو چرا کور شوی گر نشوی
بر درش حلقه زدم گفت کمال
خاک این در نشوی در نشوی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و وابستگی عاطفی میپردازد. شاعر از یار خود میخواهد اگر به او پاسخ مثبت دهد، با هم خواهند بود و اگر نه، بهتر است دیگر به او فکر نکند. او نگران درد و غم ناشی از جدایی است و به دیگران نیز توصیه میکند که غم او را حس نکنند. در نهایت، شاعر به در خانه یار رفته و گفته میشود که عشق و محبتش به او، او را به زمین و درهای زندگی و عشق میسازد. شعر به زیبایی احساسات عاشقانه را با بیان درد و امید توأم کرده است.
هوش مصنوعی: اگر تو با من همراه شوی یا نشوی، در هر صورت همانند باری خواهی بود و دیگر نمیتوانی تغییر کنی.
هوش مصنوعی: من حتی نگاه هم به تو نمیکنم، اگر تو در چشم من تجلی نکنید.
هوش مصنوعی: ای دل، اگر این دردی که حس میکنی از عشق است، پس نوشیدنی بیاور که شیرینتر از آن نباشد.
هوش مصنوعی: ای چشمانم، در ایام جدایی خشک و بیاحساس نباشید، چرا که وقتی چهره او را ببینی، دیگر توانایی کنترل احساساتت را نخواهی داشت و اشکهایت جاری خواهد شد.
هوش مصنوعی: ای زاهد کمخوار، غم مرا نخور. تو که لاغر نمیشوی، خودت را به فکر و غم من مشغول نکن.
هوش مصنوعی: ای حسود، چرا از غم او ناراحت میشوی و خود را عذاب میدهی؟ اگر کور شوی و به درد او فکر نکنی، از این درد خودت هم رنج میبری.
هوش مصنوعی: بر در آن خانه حلقه زدم، او گفت که بهترین حالتی که میتوانی داشته باشی این است که به این در نرسی و دوری از آن را بپذیری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.