گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کمال خجندی

دگر باره تیغ جفا بر کشیدی

ز باران دیرینه باری بریدی

به قتل محبان شدی باز رنجه

بنابادت ای دوست زحمت کشیدی

من از حسرتت گرچه مردم خوشم هم

که باری تو با آرزویی رسیدی

ترا هر چه گفتیم گفتی شنیدم

حدیثی شنیدی ولی کی شنیدی

چه دانی ز حال من ای جان شیرین

که تو تلخی هجر کمتر کشیدی

بکوی تو چون آب هرگز نرفتم

که چون سرو دامن ز من در کشیدی

کمال آرزو داشتی خاک پایش

به چشم خود الحمد لله که دیدی

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
مولانا

نگارا، چرا قول دشمن شنیدی؟!

چرا بهر دشمن ز چاکر بریدی؟!

چه سوگند خوردی؟! چه دل سخت کردی

که گویی که هرگز مرا خود ندیدی

مها، بار دیگر نظر کن به چاکر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه