شمارهٔ ۱۰۰۵
تو سروی و گل خندان همانکه میدانی
رخ نو شمع و شبستان همانکه میدانی
نماز شام تو پیدا شدی و شد فی الحال
ز شرم روی تو پنهان همانکه میدانی
اب تو آرزوی جان مردم است و مرا
از آن لب آرزوی جان همانکه میدانی
اگر بوصل مداوای ریش دل نکنی
رود ز دیدهٔ گریان همانکه میدانی
گر به غمزه کی سعی ناوک اندازی
رسد به جان ضعیفان همانکه میدانی
مگر به باغ ز پیراهنت نسیمی رفت
که پاره کرد گریبان همانکه میدانی
دل کمال بویت همین که رفت از دست
روان شد از عقب آن همانکه می دانی
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...