گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کمال خجندی

تن در پی جان می‌رود ای بخت کجایی

موقوف تو ماندیم که راهی بنمایی

از کار فرو بسته در هم شده ما

لطفی بنمایی گرمی باز گشایی

گویند که تعجیل مکن تا برسد وقت

پیداست که تا چند بود مد جدایی

ای دل مکن اندیشه از این راه که صعب است

نومید نشاید شدن از لطف خدایی

دیگر ندهم دامن مقصود خود از دست

گر یابم از این واقعه سب رهایی

گفتی که کمالا مکن اندیشه رفتن

آیا من مشتاق کجا و تو کجایی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode