گنجور

 
خیالی بخارایی

ای دل آن دم شرف صحبت دلبر یابی

که به سرمایهٔ اخلاص دلی دریابی

آبرو می طلبی خاک شو و چشم مدار

که ز دریا بکشی محنت و گوهر یابی

همچو آیینه ز دل زنگ کدورت بزدای

تا قبول نظر پاک سکندر یابی

در حریم حرم خاطر ارباب نظر

راه یابی، نظر اهل دلی گر یابی

فتح بابی که خیالی ز در میکده یافت

ناصِحا با که بگویم که نمی‌دریابی