گنجور

 
خیالی بخارایی

دلیر آن است که در دیده بود منزل او

خوب دیده ست گر آن ماه بخواهد دل او

مشکلی گر شود از جانب زلفش دل را

نگشاید به جز از باد کسی مشکل او

اگر از رنج طلب در ره او طالب را

وصل حاصل نشود پس چه بود حاصل او

هرکس از عشق به توفیق هدایت نرسد

جز شهیدی که غم یار بود قاتل او

هرکه روزی به تمنای رخش خاک شود

گُل رحمت بدمد تا به ابد از گِل او

جان بدادی به غم یار خیالی لیکن

نقد جان نیست متاعی که بود قابل او

 
sunny dark_mode