با من ای مردمک دیده نظر نیست تو را
عشق تو بی خبرم کرد و خبر نیست تو را
ما به غم جان بسپردیم و تو آگاه نیی
غم یاران وفادار مگر نیست تو را
مایهٔ حسن تو آواز خوش و رویِ نکوست
پس اگر چیز دگر هست وگر نیست تو را
چند در کارِ جفا تیز کنی مژگان را
آخر ای جان به کسی کار دگر نیست تو را
کیمیایی ست حدیث تو خیالی لیکن
ره نداری پی آن کار، چو زر نیست تو را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به معشوق خود میگوید که او در حال حاضر از او بیخبر است و عشقش موجب شده که به غم و درد عشق بسپرد. او از وفاداری یارانش صحبت میکند و میگوید که زیبایی معشوقش تنها به صدای خوش و چهرهی زیبا محدود میشود. شاعر به معشوق یادآوری میکند که نباید با چشم و مژگانش جفا کند، زیرا در عوض عشق او برای کسی دیگر نیست. او همچنین اشاره میکند که هر چند سخنانش زیباست، اما معشوقش در پی حقیقت و واقعیات نیست.
هوش مصنوعی: ای مردمک چشم من، به من توجهی نمیکنی، عشق تو مرا از حال خودم مسخ کرده و هیچ خبری از تو ندارم.
هوش مصنوعی: ما به خاطر غم و اندوه زندگیمان خود را تسلیم کردیم و تو از این موضوع بیخبری. آیا هیچ غمی از یاران وفادار برای تو وجود ندارد؟
هوش مصنوعی: زیبایی تو در صدا و چهرهات نهفته است، پس اگر چیزی جز این وجود داشته باشد یا نداشته باشد، برای تو اهمیتی ندارد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تو هر چند با چشمانی تیز و نافذ به کسی جفا کنی، در پایان باید بدانی که برای کسی دیگر جز تو کاری نیست. به نوعی بیان میکند که هر گونه سختی و بیرحمی را نسبت به دیگری نکن، چون در نهایت هیچ کس به جز خودت در این دنیا اهمیت ندارد و این رفتارها به خودت برمیگردد.
هوش مصنوعی: گفتار تو جادوگونه است و به نظر میرسد که خیالی باشد، اما تو نمیتوانی به راحتی به آن دست یابی. مانند اینکه اگر طلا را نداشته باشی، نمیتوانی به ارزش واقعیاش پی ببری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.