دلِ شکسته چو در آرزوی لعل تو خون شد
به جای اشک همان دم ز راه دیده برون شد
دلا چه سود ز سودای زلف سرکش یارت
جز این که صبر تو کم گشت و درد هجر فزون شد
کجا ز سلسلهٔ عشق جان بَرَد به سلامت
دلی که در سر زلف تو پای بند جنون شد
بیا که مرغ دلم در هوای دانهٔ خالت
به دام زلف اسیر و به چنگ عشق زبون شد
گذشت عمر خیالی در انتظار و تو هرگز
ز راه لطف نپرسیدیش که حال تو چون شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دل شکستهاش و آرزوی محبوبش صحبت میکند. او به درد و رنج فراق و عشق سوزان اشاره میکند و ناتوانی خود را از تحمل این احساسات بیان میکند. عشق به محبوبش او را دچار جنون کرده و انتظار کشیدن برای دیدن او عمرش را میگذرانید. در نهایت، شاعر از محبوبش میخواهد که بیاید و حال او را بپرسد، زیرا سالها در انتظارش بوده است.
هوش مصنوعی: دلِ شکسته به خاطر آرزوی دیدار تو به جای اشک، خون گریه کرد و در همان لحظه، از چشمانش جاری شد.
هوش مصنوعی: ای دل، چه فایدهای دارد که به خاطر زلفهای رنجور و سرکش محبوبات درگیر خیال و آرزو شوی؟ جز اینکه صبر و حوصلهات کمتر میشود و درد دوری و جداییات بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: سوالی مطرح میشود که آیا میتوان دل و جان را از بند عشق رهایی بخشید؟ دلی که به خاطر زلف تو دیوانه شده، چگونه میتواند به سلامت از این حال خارج شود؟
هوش مصنوعی: بیا که دل من در آرزوی محبت تو گرفتار شده و در دام زلفهایت اسیر و عاشق تو شده است.
هوش مصنوعی: زمان زیادی از عمرم در انتظار گذشت و تو هرگز از من نپرسیدی که حال و روزم چطور است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرفت خشم ز بستان سرخری و برون شد
چو زشت بود به صورت به خوی زشت فزون شد
چون دل سیاه بد و قلب کوره دید و سیه شد
چو قازغان تهی بد به کنج خانه نگون شد
چو ژیوه بود به جنبش نبود زنده اصلی
[...]
سکون ز بیستون شد، چو قصر کن فیکون شد
صدای شیون شیرین، به چرخ بوقلمون شد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.