گنجور

 
خیالی بخارایی

تا خطت خود را به سودای خطا خواهد کشید

مرغ جان را دل سوی دام بلا خواهد کشید

گفتم از دل بیش از این زلفش مبین در تاب شد

پند من نشنید آخر تا چه ها خواهد کشید

شاید ار خاک رهت گردم چو می دانم که باز

ذرّه سانم مهر رویت بر هوا خواهد کشید

این چنین کز دست هجران پایمال محنتم

عاقبت کار من از غم تا کجا خواهد کشید

باخیال سرو بالایت خیالی عاقبت

چون گل رحمت سر از خاک وفا خواهد کشید

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode