تا به رحمت خوان قسمت را مزیّن کردهاند
درخور هر فرقه مرسومی معیّن کردهاند
نام نیک و نقد هستی را به زاهد دادهاند
نیستیّ و عشق را در گردن من کردهاند
با تو دعویِّ نظر بازی کسانی را رسد
کز غبار خاک کویت دیده روشن کردهاند
سر گران ز آن است چشم مست یار و جام می
کاندر این ره هر یکی خونی به گردن کردهاند
ای خیالی دامن جان چاک زن کارباب دل
سرخروییها چو گُل از چاک دامن کردهاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دیده اش از سرمه «مازاغ » روشن کرده اند
منزلش در «لانبی بعدی » معین کرده اند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.