رباعی ۵۷: از تن چو برفت جان پاک من و تو،
رباعی ۵۸: * هر ذره که بر روی زمینی بودهاست،
رباعی ۵۹: ای پیر خردمند پگهتر برخیز،
رباعی ۶۰: بنگر ز صبا دامن گل چاک شده، *(منتسب به چند نفر)
رباعی ۶۱: ابر آمد و زار بر سر سبزه گریست،
رباعی ۶۲: چون ابر به نوروز رخ لاله بشست،
رباعی ۶۳: هر سبزه که بر کنار جویی رستهاست،
رباعی ۶۴: می خور که فلک بهر هلاک من و تو، *(منتسب به چند نفر)
رباعی ۶۵: دیدم به سر عمارتی مردی فرد،
رباعی ۶۶: بردار پیاله و سبو ای دلجو،
رباعی ۶۷: بر سنگ زدم دوش سبوی کاشی،
رباعی ۶۸: زان کوزه می که نیست در وی ضرری،
رباعی ۶۹: * بر کوزهگری پریر کردم گذری،
رباعی ۷۰: * هان کوزهگرا بپای اگر هشیاری،
رباعی ۷۱: در کارگه کوزهگری کردم رای،
رباعی ۷۲: این کوزه چو من عاشق زاری بودهاست،
رباعی ۷۳: در کارگه کوزهگری بودم دوش،