هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات بیان میکند که حضور و رفتن او تاثیری بر جهان و عظمت آن ندارد. او از عدم توجه دیگران به سفره آمدن و رفتن خود ناراضی است و به این نتیجه میرسد که دلیل این حضور و غیبت چه بوده است.
اردشیر در ۱۱ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۲، ساعت ۰۲:۱۶ نوشته:
با سلام در برخی نسخه ها خوانده ام این امدن و رفتن ما بهر چه بود که در این صورت مقصود شاعر همگانی است در صورتی که امدن و رفتنم بهر چه بود فقط خود را مخاطب قرار می دهد خیام بزرگ با اهنگی رسا در جایی دیگر اعلام می دارد خوش گلشنیست حیف که گلچین روزگار فرصت نمی دهد که تماشا کند کسی به هر روی با توجه به اینکه خیام یکی از ریاضی دانان بزرگ زمان خویش بوده و از انجا که زندگی و مرگ انسان را در افزایش و یا کاهش شکوه و منزلت جهان هستی بی تاتیر می داند لذا انسان را به مانند صفر که عدد خنتی عمل جمع و تفریق در ریاضیات است خنتی در فرایند خلقت می داند همه می دانند حال انان که دل بر دنیا نهند چگونه است جهل است که دلیل عدم ادراک صحیح ادمی و در نتیجه تکیه بر اوهام می شود و دل بستن به دنیا نشانه جهل است خوشا انانکه از پا سر ندونند متال شعله خشک و تر ندونند کنشت و کعبه بتخانه و دیر سرایی خالی از دلبر ندونند
سهیل قاسمی در ۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۴۲ نوشته:
نه آمدنم فایده ای برای دنیا داشت و نه رفتنم باعث شد که به جاه و جلال دنیا چیزی اضافه شود. هیچکسی هم به من نگفت که اصلن برای چی به دنیا آمدم و برای چه می میرم!
کریم در ۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۰۶ نوشته:
ازآنجاییکه حکیم همیشه دراشعارش بیشتر عام راا خطاب میدادند، فکر کنم ؛ این آمدن ورفتن ما بهرچه بود، صحیح است .ضمن اینکه ازقافیه وریتم شعری بهتری برخورداراست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات بیان میکند که حضور و رفتن او تاثیری بر جهان و عظمت آن ندارد. او از عدم توجه دیگران به سفره آمدن و رفتن خود ناراضی است و به این نتیجه میرسد که دلیل این حضور و غیبت چه بوده است.
هوش مصنوعی: نه آمدن من برای آسمان فایدهای دارد و نه رفتن من باعث افزایش شکوه و عظمت او میشود.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیداند که چرا به این دنیا آمدهام و چرا میروم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
...
...
بفنود تنم بر درم و آب و زمین
دل بر خرد و علم به دانش بفنود
اول رخ خود به ما نبایست نمود
تا آتش ما جای دگر گردد دود
اکنون که نمودی و ربودی دل ما
ناچار ترا دلبر ما باید بود
ز اول که مرا عشق نگارم بر بود
همسایه به شب زناله من نغنود
کم گشت کنون ناله که عشقم بفزود
آتش چو همه گرفت کم گردد دود
آن دل ، که ببند عشق کس بسته نبود
عشق تو بیامد و ببست و بربود
ای ماه ز رشک روی تو ناخشنود
در حال دل بنده چه خواهی فرمود ؟
گر مرگ برآورد ز بدخواه تو دود
زآن دود چنین شاد چرا گشتی زود
چون مرگ ترا نیز بخواهد فرسود
از مرگ کسی چه شادمان باید بود
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.