گنجور

 
 
 
ابوسعید ابوالخیر

اول رخ خود به ما نبایست نمود

تا آتش ما جای دگر گردد دود

اکنون که نمودی و ربودی دل ما

ناچار ترا دلبر ما باید بود

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از ابوسعید ابوالخیر
خواجه عبدالله انصاری

ز اول که مرا عشق نگارم بر بود

همسایه به شب زناله من نغنود

کم گشت کنون ناله که عشقم بفزود

آتش چو همه گرفت کم گردد دود

ازرقی هروی

آن دل ، که ببند عشق کس بسته نبود

عشق تو بیامد و ببست و بربود

ای ماه ز رشک روی تو ناخشنود

در حال دل بنده چه خواهی فرمود ؟

عنصرالمعالی

گر مرگ برآورد ز بدخواه تو دود

زآن دود چنین شاد چرا گشتی زود

چون مرگ ترا نیز بخواهد فرسود

از مرگ کسی چه شادمان باید بود

مسعود سعد سلمان

با من در مهر گرم چون آتش بود

بی من روزش چو دود می بود کبود

چون آتش رود سرد شد بر من زود

شد عیش من از تیزی او تلخ چو دود

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه