بود پیش از کار حارث، نام دیو بد سرشت
پس به هر گردون ورا نام دگر شد سرنوشت
عابد و زاهد، مودب در چهارم مستحیب
خاشع و شاکر مطیع است و عزازل در بهشت
خواند ابلیس خدا، یعنی ز رحمت ناامید
چون ز گلزار بهشتش راند، در نفرین بهشت
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
بود پیش از کار حارث، نام دیو بد سرشت
پس به هر گردون ورا نام دگر شد سرنوشت
عابد و زاهد، مودب در چهارم مستحیب
خاشع و شاکر مطیع است و عزازل در بهشت
خواند ابلیس خدا، یعنی ز رحمت ناامید
چون ز گلزار بهشتش راند، در نفرین بهشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف داستان حارث، دیوی بدسیرت و سرنوشت او میپردازد. در ابتدا، او در بین موجودات بدکار قرار دارد، اما در نهایت به چهارمین مرحلهای از زندگی میرسد که در آن عابد و زاهد و مودب است و در حال عبادت و تسلیم در برابر خداوند بهسر میبرد. بهشتی که در آن خاشع و شکرگزار است. در ادامه، ابلیس به عنوان نماد ناامیدی از رحمت خداوند بیان میشود، زیرا او از بهشت رانده میشود و در نفرین قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: پیش از آنکه حارث کاری انجام دهد، نامی از دیوی بد ذات وجود داشت و بعد از آن، در هر چرخ و دور، نام دیگری به او نسبت داده شد و سرنوشتش تغییر کرد.
هوش مصنوعی: عابد و زاهد با ادب و احترام بسیار، در عالم چهارم، از حالات درخور توجهی برخوردارند. آنان با تواضع و شکرگزاری زندگی میکنند و در اطاعت از خداوند سر تعظیم فرود میآورند. در نتیجه، در بهشت مقام و مرتبهای ویژه دارند.
هوش مصنوعی: ابلیس به خداوند پناه برد و از رحمت او ناامید شد، مانند کسی که از باغ بهشت رانده میشود و در عذاب نفرین بهشت باقی میماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چاشتگه در شهر مرو آن نامور فخر زمان
خسرو روی زمین سنجر ز عالم درگذشت
رفته از تاریخ هجرت پانصد و پنجاه و دو
روز شنبه از ربیعالاول از بعد سه هشت
دوش با جمعی حواری باده خوردم در بهشت
مجلسی دیدم همه عیسی دم و مریم جهشت
جمله شیرین پاسخ و شیرین لب و شیرین دهن
جمله نیکو سیرت و نیکو دل و نیکو سرشت
سیب و نارنج و ترنج و نرگس از پیرامنش
[...]
پیش ازان روزی که گردون خاک آدم می سرشت
عشق در آب و گلم تخم تمنای تو کشت
پای تا سر جمله لطفی گویی استاد ازل
طینت پاکت نه ز آب و گل ز جان و دل سرشت
روی بنما تا به طاق ابرویت آرند روی
[...]
شمع رویت کز وجود ما اثر باما نهشت
او بود مقصود خواه از کعبه و خواه از کنشت
آتشین رویت بهشت ماست ای حوری سرشت
خلق میگویند آتش ره ندارد در بهشت
داغ داغم از هوای دوزخ و فکر بهشت
گه چراغ مسجدم سوزد گهی شمع کنشت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.