بخش ۸۱ - کشته شدن پرینوش به دست دیوزاده
یکی سنگ زد آنچنان بر سرش
که افتاد از زین زر پیکرش
روان از پرینوش در شد زمان
برآمد ز جان سپاهش فغان
سبک بارگیها برانگیختند
ابا دیوزاده درآویختند
به یک ره بر او برگشادند دست
برآویخت با سرکشان پیل مست
وزین سوی فرشاد پرخاشجوی
درآورد با لالهرخ رو به روی
پریدخت را بیشمر برشمرد
وز آن پس به پیکار کین دستبرد
برآویخت چون اهرمن با پری
قران کرد مریخ با مشتری
پریچهره گلگون برانگیخت تند
نشد هیچ با رزم فرشاد کند
چنان تیغ کین زد ورا بر کمر
که دو نیمه گشت و درآمد به سر
ز کینه روان جان فرشاد شد
به گردون گردنده فریاد شد
سپه را ز پیکار دل سیر گشت
چو دشمن به سالارشان چیر گشت
به پس در پریدخت و فرهنگ گرد
برفتند باز از پی دستبرد
دل لشکر از رزم و کینه نژند
ز بهر دو سالار دل مستمند
گریزان و گریان به هر سو دوان
ز بهر دو سالار خود خونفشان
پریدخت و فرهنگ و چندین سوار
رسیدند با تیغ زهر آبدار
گریزندگان سیه گشته بخت
بماندند بیچاره زان کار سخت
همی گفت هر یک به دیگر چنین
که ما را مگر بخت بد شد قرین
یسار و یمین پیش و پس دشمن است
هوا پر ز دام دلیر افکن است
به بالا کمند است و در زیر تیر
به حلیه نیابیم راه گریز
نه سالار داریم و نه رای جنگ
نداریم در کینه هیجا و جنگ
به کین چون دلیران برافراشتند
ازیشان یکی زنده نگذاشتند
یکی مرد از آن لشکر نامور
بشد تا کند شاه را باخبر
چو از تیغ کندآوران جان ببرد
ز بس بیم از اسب افتاد و مرد
در آن جنگ آن مهوش گلعذار
به قلوش بشد مانع از کارزار
که تا مردی خود نماید تمام
که هست از دل و جان طلبکار سام
چو از جنگ و کین دل بپرداختند
همی پرسش از یکدگر ساختند
برو قلوش گرد راز نهفت
هر آنچه که بد سر به سر بازگفت
ز قلوش بپرسید فرهنگ گرد
که چون سام در رزم کین دست برد
دلیران چو از کین بپرداختند
درفش ستیزه بینداختند
چه سان رفت با شاه چینی نبرد
که او هست در نزد مردان مرد
از آن پس ز فرهنگ پرسید راز
بگفتش سراسر حدیث دراز
پریوش بپرسید احوال سام
وز آن راحت روح و آرام و کام
بماندند آن شب در آن مرغزار
دم صبح بستند بر پیل بار
سوی لشکر سام کردند روی
همه همچو صرصر شده تیزپوی
به ره در کنون سرکشان را بمان
سخن بشنو از سام روشنروان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، در نبردی شدید، یکی از رزمندگان به نام فرشاد با دشمنان روبرو میشود و در نتیجه نبردی سخت، شخصی به نام پری دخت به کمکش میآید. در این نبرد، فرشاد به شدت مجروح میشود و پس از آن لشکر در حال گریز میافتند. سپس برخی از رزمندگان با هم درباره حادثه و اوضاع گفتگو میکنند و از وضعیت نامساعد خود شکایت دارند. یکی از آنان به نام فرهنگ گرد درباره رفتارهای شجاعانه سام صحبت میکند و اینکه چگونه سام در جنگها بر دشمنان پیروز شده است. در نهایت، گروهی به سوی لشکر سام حرکت میکنند و به امید پیروزی در نبرد بعدی هستند.
هوش مصنوعی: یک نفر به شدت بر سر او ضربهای وارد کرد که از زین اسبش به پایین افتاد و بدنش بر روی زمین افتاد.
هوش مصنوعی: نفس از نوش پری به شدت در جریان است و زمانی که جانش از آن نازک خسته شده، فریادش بلند میشود.
هوش مصنوعی: سبکبارگیها باعث شدند که دیوانگان به مبارزه بپردازند.
هوش مصنوعی: دست او را باز کردند و او با اصرار و قدرت به سمت سرکشان رفت.
هوش مصنوعی: فرشاد جوانی پرخاشگر و پرشور است که با چهرهای گلگون و زیبا به میدان آمده است.
هوش مصنوعی: دختر پری را با هیچکس نتوان مقایسه کرد و از آن پس به انتقام او به جنگ پرداخت.
هوش مصنوعی: مریخ با مشتری مانند دو نیروی متضاد و مخالف به شکل درگیر و پرتنشی برخورد کردند، مانند اینکه اهرمن با پری به مبارزه پردازد.
هوش مصنوعی: دختر زیبا و گلگونرو با شتابی که در خود دارد، هیچ گاه با زور و درگیری فرشاد را به چالش نمیکشد.
هوش مصنوعی: چنان خطری به او حمله کرد که بدنش به دو نیم تقسیم شد و جانش بیرون رفت.
هوش مصنوعی: از روی کینه، جان فرشاد به آسمان رسید و فریادش در فضا طنینانداز شد.
هوش مصنوعی: ارتش از جنگ خسته و ناتوان شد، چون دشمن بر فرماندهشان پیروز شد.
هوش مصنوعی: به دنبال پریدخت و فرهنگ، آنها دوباره به سمت او بازگشتند تا از او دزدی کنند.
هوش مصنوعی: دل سربازان از جنگ و دشمنی ناراحت است به خاطر دو فرماندهای که دلشان در مضیقه و نیاز است.
هوش مصنوعی: آشفته و نالان به هر طرف میدوند تا برای دو فرمانده خود خون بریزند.
هوش مصنوعی: دختر پری و فرهنگ و چند سوار با شمشیرهایی زهرآلود به ما نزدیک شدند.
هوش مصنوعی: افرادی که از سرنوشت خود فرار کردند، به خاطر مشکلات و دشواریهایی که با آن مواجه شدند، در حسرت و ناتوانی باقی ماندند.
هوش مصنوعی: هر یک از آنها به دیگری میگفت که به نظر میرسد شانس بد ما باعث این وضعیت شده است.
هوش مصنوعی: چپ و راست، جلو و پشت، همه جا دشمن وجود دارد و فضا پر از تلههایی است که برای شکار دلیران گذاشته شده است.
هوش مصنوعی: در بالا درختی است که شاخههایش به هم تنیدهاند و در زیر آن تیرک هایی وجود دارد که نمیتوانیم از آنها فرار کنیم.
هوش مصنوعی: ما نه فرماندهی داریم و نه تصمیمی برای جنگ. در کینه و نزاعها نیز بیاثر هستیم.
هوش مصنوعی: آنها به خاطر انتقام مانند دلیران به پا خواستند و از میان آنها هیچکسی را زنده نگذاشتند.
هوش مصنوعی: یک مرد از آن لشکر معروف بیرون آمد تا خبر شاه را به او بدهد.
هوش مصنوعی: شخصی که از ضربهی شمشیر دشمنان جانش را از دست میدهد، به شدت هراسان شده و از اسبش سقوط میکند و در نهایت جان خود را از دست میدهد.
هوش مصنوعی: در آن جنگ، زیبایی که چهرهاش مانند گل بود، مانع از انجام کارزار شد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که مردی به تمام وجودش خودش را نشان دهد، باید از دل و جانش خواسته شود.
هوش مصنوعی: وقتی که از جنگ و دشمنی دلها آرام گرفت، مردم به پرس و جو از یکدیگر پرداختند.
هوش مصنوعی: برو و در دل خود پنهان کن هر چیزی را که به زبان نمیآوری و نمیگویی.
هوش مصنوعی: از قلوش پرسیدند که فرهنگ چگونه مثل سام، در میدان جنگ به نبرد میپردازد.
هوش مصنوعی: وقتی دلیران از دشمنی و کینه رهایی یافتند، پرچم جنگ را به اهتزاز درآوردند.
هوش مصنوعی: چگونه با شاه چینی جنگید، در حالی که او در نظر مردان بزرگ و باوقار است؟
هوش مصنوعی: از آن زمان به سراغ فرهنگ رفتم و رازها را از او پرسیدم، و او تمامی ماجراها را با جزئیات طولانی برایم توضیح داد.
هوش مصنوعی: پریوش از حال سام پرسید و در مورد آرامش روح و خوشحالی و رضایت او سوال کرد.
هوش مصنوعی: آن شب در دشت، صبح زود بر روی فیل بار و ببسته ماندند.
هوش مصنوعی: آنها به سوی لشکر سام حرکت کردند، چهرهها همچون طوفانی شدید و تند شدند.
هوش مصنوعی: در این مسیر، با کسانی که سرکش و طغیانی هستند، همراه شو و از سخنان فردی آگاه و روشنفکر بهرهمند شو.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.