بخش ۷۶ - جنگ سوار خاوری با فرستو و کشته شدن خاوری
باستاد در قلب فغفور شاه
ستادند پیش و پس او سپاه
دلیران ترکان زرینه چنگ
همه درگه کینه همچو پلنگ
و طغرل تکش یک دل و یک تنه
بیامد باستاد در میمنه
فرستو که بد نامدار سره
شد از قلب تازان سوی میسره
دگر نامداران و مردان کار
کشیدند صف در یمین و یسار
در و دشت پر شد ز تیغ و سنان
تو گفتی که برخاست آخر زمان
درفش از پی کین برافراشتند
چو شیر ژیان نعره برداشتند
چو زین آگهی یافت سام دلیر
ز جا جست ماننده نره شیر
بپوشید سازی چو کوه گران
نشست از بر تازی اسب چمان
جهانجوی قلواد رزمآزمای
چو دید آنکه پهلو به کین کرد رای
دلیران و گردنکشان را بخواند
سپه را پی رزم و کین بر نشاند
برآمد به مه شقههای علم
زمین شد پر از شیر شرزه دژم
هوا شد سراسر چو دریای قار
زمین گشت جوشان ز بانگ سوار
به قلب سپه سر برافراخت سام
پی کین به فتراک بربست خام
سوی میسره رفت قلوش چو گرد
رده ساز کرد از برای نبرد
ستادند نام آوران پیش و پس
کشیده سراسر عنان فرس
به هر صف سوارافکن خاوری
باستاد از بهر کینآوری
چو از هر دو رو رزم و کین ساز شد
در خشم و جنگآوری باز شد
نخستین فرستو درآمد به جنگ
یکی خشت آهار داده به چنگ
خروشید و گفتا فرستو منم
ز گردان جنگی بیآهو منم
سپهدار و شاهم گه داوری
همیشه بجویم ز بت یاوری
سزد گر درآید به پیکار سام
ببیند هنرهای مردی تمام
چنان دستبردی نمایم بدو
که گرید روان نریمان برو
دژم شد سوارافکن خاوری
برانگیخت اسب از پی داوری
درآمد فرستو به نزدش چو باد
هم از ره پی کین دو بازو گشاد
بزد بر فرستو یکی تیغ تیز
ز بخت بدش تیغ شد ریزریز
فرستو چو شیری برآشفته شد
ز پیکار دشمن دلش تفته شد
برانگیخت اسب و برآورد خشت
زخشتش تو گفتی زمین قیر کشت
چنان بر سوارافکن خاوری
فرستو بزد خشت در داوری
که با سر جدا شد ز تن خود زر
سرش ترک تن کرد و تن ترک سر
فرستو برانگیخت اسب نبرد
ز سام دلاور همی خواست مرد
چو زو بر فلک بانگ و فریاد شد
به میدان گه رزم قلواد شد
یکی نیزه بر دست و باره به زیر
خروشید چون آتش ز مهریر
برآراسته تن به ساز کهان
به دستی سنان و به دستی عنان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، داستان جنگی بین سپاه فغفور شاه و دلیران ترکان روایت میشود. طغرل، یکی از جنگجویان شجاع، به میدان نبرد میآید و فرماندهی را بر عهده میگیرد. در این جنگ، سربازان با کینه و شجاعت آماده نبرد میشوند و صدای نعرههای شیرگونه از دل آنها به گوش میرسد. سام، یکی از دلاوران، به همراه قلواد به میدان میآید و با شجاعت به دشمن حمله میکند. در میانه نبرد، فرستو (جنگجوی دیگری) نیز به میدان میپیوندد و با دشمن به جنگ میپردازد، او با ضربهای قوی، سر دشمن را از تنش جدا میکند. نبرد به شدت ادامه مییابد و لشکریان در حال نبردی حماسی و خشن هستند تا پیروزی را به دست آورند.
هوش مصنوعی: آنها در دل فغفور شاه ایستادند و سپاه در جلو و پشت او قرار گرفت.
هوش مصنوعی: دلیران ترکان در جنگ و نبرد مانند پلنگهایی هستند که همیشه آمادهی حمله و شکار میباشند و به شدت از دشمنان خود کینه دارند.
هوش مصنوعی: طغرل، با تمام وجود و به تنهایی، به میدان آمد و در مقابل دشمن ایستاد.
هوش مصنوعی: فرستادند که فردی بزرگ و نامدار از دل تیرگیها و سختیها به سوی نور و روشنی حرکت کرده است.
هوش مصنوعی: سایر نامداران و توانمندان به صف ایستادهاند، یک طرف در سمت راست و طرف دیگر در سمت چپ.
هوش مصنوعی: در هر گوشه و کنار، صدای سلاحها و شمشیرها به گوش میرسد و به نظر میرسد که زمان آخر بر ما فرا رسیده است.
هوش مصنوعی: پرچم را به دنبال انتقام برافراشتند و همچون شیران نعرهای پر از قدرت و خشم سر دادند.
هوش مصنوعی: وقتی سام دلیر از این خبر مطلع شد، مانند شیر نر از جا پرید.
هوش مصنوعی: لباسی به تن کنید که همانند کوه سنگین و محکم است و بر روی اسب تند و چابک مینشیند.
هوش مصنوعی: جهانجوی دلیر وقتی دید که دشمن با نیرنگ و خیانت وارد میدان جنگ شده است، به فکر فرو رفت.
هوش مصنوعی: دلیران و شجاعان را به میدان جنگ میخواند و سپاه را برای نبرد و انتقام آماده میکند.
هوش مصنوعی: ماه از پس ابرها بیرون آمد و زمین پر از شیران نیرومند و خشمگین شد.
هوش مصنوعی: آسمان به طور کامل مانند دریای طوفانی شده و زمین از صدای سواران به شدت در حال حرکت و جوش و خروش است.
هوش مصنوعی: دل سربازان با دلیرانی چون سام پر از نفرت و کینه است. او به شکلی محکم و استوار آماده نبرد شده است.
هوش مصنوعی: او به سمت میسره رفت و قلوش را به مانند کیسهای آماده کرد تا برای نبرد آماده شود.
هوش مصنوعی: به پا خواستند قهرمانان، و با قدرت و جدیت، ریشههای اسبها را به صورت کامل کنترل کردند.
هوش مصنوعی: در هر صف، سواران شرقی آمادهاند که برای انتقام به میدان بیایند.
هوش مصنوعی: وقتی که نبرد و دشمنی از هر دو طرف آغاز شد، خشم و دلآوری برای جنگیدن دوباره شعلهور گردید.
هوش مصنوعی: نخستین فرشته به میدان آمد و در دستش خشت آهار شدهای بود.
هوش مصنوعی: او به صدا آمد و با صدای بلند اعلام کرد که من پیشتاز و فرماندهی این میدان جنگ هستم و هیچ گونه ضعفی در من نیست.
هوش مصنوعی: در هر زمانی که به قضاوت و داوری نیاز باشد، من به دنبال یاری از غیرخودم و بتهای خودم میگردم.
هوش مصنوعی: اگر سام به میدان جنگ بیاید، شایسته است که ببیند تمام هنرهای مردانگی را.
هوش مصنوعی: من به قدری به آنجا حمله میکنم که روح نریمان نیز در آنجا به گریه درآید.
هوش مصنوعی: سوار خوشلباس و غمگینی از شرق آمد و اسبش را برای قضاوت به حرکت درآورد.
هوش مصنوعی: فرستاده به نزد او آمد، مانند باد که ناگهان میوزد، و در این راه به دلیل حس انتقام، دستهایش را گشود.
هوش مصنوعی: یک فرد با شمشیر تیزی به کسی حمله کرد و بر اثر بدشانسی او، شمشیر او به قطعات کوچک تبدیل شد.
هوش مصنوعی: زمانی که شیری خشمگین و آشفته میشود، دلش از رویارویی با دشمنش به شدت به تپش میافتد.
هوش مصنوعی: اسب را به حرکت درآورد و خشتها را برداشت، به گونهای که گویا زمین را با قیر فرش کردهاند.
هوش مصنوعی: رنگ خورشید همچون سوارکار بر آسمان میتابد و در روز قضاوت، حقیقت را به روشنی نمایان میکند.
هوش مصنوعی: کسی که سرش از بدنش جدا شده، از آن بدن فاصله گرفته و این جدایی را احساس میکند. سر به تن تعلق نداشته و از آن جدا شده است، در حالی که تن نیز از سر جدا شده و این دو دیگر ارتباطی با هم ندارند.
هوش مصنوعی: اسب جنگی را به میدان نبرد فرستاد و سام دلاور از او خواست که مردانه عمل کند.
هوش مصنوعی: زمانی که صدای نعرهای از او در آسمان بلند شد، دیار نبرد به شدت به جنب و جوش درآمد.
هوش مصنوعی: یک نفر نیزه به دست و زرهای بر تن دارد و مانند شعله آتش از شدت خشم و هیجان فریاد میزند.
هوش مصنوعی: تن خود را به زین و ساز قدیمی بیارایید، یکی دستتان بر سیل و دست دیگر بر افسار باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.