بخش ۵۲ - باز آمدن بر سر داستان فغفور چین
مرو را به ره بر کنون بازدار
سخن بشنو از سام و از روزگار
چو شد سام بسته به بند گران
پریزاده زی او شدی در زمان
زمان تا زمان لابه کردی به سام
که کامم برآور برون شو ز دام
نپذرفتی از وی سخن هیچ سام
زبان را به دشنام میکرد رام
همی گفت کز نزد من دور شو
مکن جان به پیش هوس در گرو
همانا نبینی برآرام خویش
زمانی نیابی ز من کام خویش
چنین تا که شش مه برآمد برین
به هر ماه دادیش پاسخ چنین
تو این داستان را درین جا بدار
یکی داستان دگر گوش دار
شبی شاه فغفور فرخنژاد
یکی خواب دید و برفتش ز یاد
دم صبح بر تن بپوشید رخت
ز ایوان برآمد بر افراز تخت
حکیمان و دانشوران را بخواند
ز خواب گذشته سخنها براند
که خوابی بدیدم روانم بتفت
چو بیدار گشتم ز یادم برفت
سزد گر بگوئید خواهم تمام
کز اندیشه در بر دلم نیست دام
سر مؤبدان گفت گفت کای شهریار
شنو خواب خود را یکی گوش دار
چنین دیدی ای شاه شمشیرزن
که میخواره بودی میان چمن
سراپردهای بر سرت بد به پای
مهان را همه بر درت بود جای
یکی باد برخاست در دشت چین
سراپردهات را بزد بر زمین
سواری پدید آمد از ناگهان
همی خواست بر تنت سرآرد زمان
سپاهت بر او بر کمین ساختند
همه تیغ کینه برافراختند
بدان تا بدو خیره سازند کار
که یار آمدش لشکری بیشمار
سپاهت به ناگه به هم برشکست
تو رفتی سوی رزم چون پیل مست
سوار دلاور نکرد هیچ بیم
یکی تیغ زد بر تو گشتی دو نیم
از آن بیم بیدار گشتی ز خواب
فراموش شد خوابت از این شتاب
برو کرد فغفور چین آفرین
همی خواست تعبیر از آن پیشبین
بدو گفت ای تاجور شهریار
ترا ملک بر سام گیرد قرار
شود سام ناگه به تو چیردست
برآرد ز شاهیت یکسر شکست
برآشفت ازو شهریار بلند
ببستش بر پیر سعدان به بند
اراده چنین کرد پس شهریار
که مرسام را افکند در حصار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: مرو را به ره بر کنون بازدار، به طور خلاصه داستان این شعر درباره فردی به نام سام است که در بند سنگینی گرفتار شده و پریزادهای برای نجات او دست به تلاش میزند. اما سام از شنیدن درخواستهای او خودداری میکند و به او دشنام میدهد. این وضعیت به مدت شش ماه ادامه پیدا میکند.
در بخش دیگری از داستان، شاه فغفور خواب بدی میبیند که در آن مورد تعرض و شکست قرار میگیرد. او پس از بیداری، فراموش میکند که چه خوابی دیده و تصمیم میگیرد تعبیر خوابش را بدست آورد. در نهایت مشخص میشود که سام به او آسیب خواهد رساند و شاه از این مسأله عصبانی میشود و به تصمیم میرسد که سام را به بند کشد. این داستان به تمایل فردی برای نجات دیگران و عواقب خواب و پیشگویی در زندگی مربوط میشود.
هوش مصنوعی: مرو، اکنون در این مسیر توقف کن و به سخن گوش فرا بده، از سام و روزگاری که در پیش است.
هوش مصنوعی: زمانی که سام در بند و زنجیر گرفتار شد، پریزادهای از او به دنیا آمد.
هوش مصنوعی: مدت زمان زیادی را به انتظار نشستم و از سام خواهش کردم که آرزوهایم را برآورده کند. اما حالا باید از این وضعیت رهایی یابم و به سمت آزادی حرکت کنم.
هوش مصنوعی: تو از او هیچ حرفی را نپذیرفتی و او هم در پاسخ به این بیاعتنایی، به تو دشنام میداد.
هوش مصنوعی: او میگفت که از من دور شو و جانت را به خاطر هوسها در خطر ننداز.
هوش مصنوعی: اگر در آرامش خود غرق شوی، هرگز نمیتوانی از من به آنچه که میخواهی دست یابی.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به اینکه برای شش ماه تمامی سوالات یا نیازها را پاسخ دادهاند و در هر ماه به طور مشخص و واضح جوابهایی ارائه شده است.
هوش مصنوعی: داستانی را که در اینجا روایت میشود، همینجا نگهدار و یک داستان دیگر را هم بیان کن.
هوش مصنوعی: روزی شاه فغفور، که انسانی خوشبخت و نیکوکار بود، خوابی را دید که به خاطر داشت اما بعداً آن را فراموش کرد.
هوش مصنوعی: در صبح زود، لباسى به تن کرد و از ایوان بیرون آمد و تخت را بر افراز (نصب) کرد.
هوش مصنوعی: حکیمان و دانشمندان را بیدار و به صحبت میآورد تا از خواب غفلت بیرون بروند و از دانستههای خود بگویند.
هوش مصنوعی: من در خواب دیدم که روح من آشفته است. وقتی بیدار شدم، آن یاد و خاطره از ذهنم رفت.
هوش مصنوعی: اگر بگویید که میخواهم همه چیز را بگویم، این کار منطقی است چون دیگر در دل من جایی برای فکر کردن ندارم.
هوش مصنوعی: ای شهریار، به خواب خود خوب توجه کن و آن را به دقت بشنو، زیرا این خواب پیامهایی دارد که ارزش شنیدن و درک کردن را دارد.
هوش مصنوعی: ای شاه شمشیرزن، آیا نمیبینی که آن میخوار در میان چمن چگونه است؟
هوش مصنوعی: بر فراز سر تو، پردهای وجود دارد و تمام مهانی که به در خانهات میآیند، در انتظار ایستادهاند.
هوش مصنوعی: یک بادی در دشت چین وزید و چادرت را به زمین انداخت.
هوش مصنوعی: ناگهان سواری ظاهر شد که میخواست بر بدنت زمان را به دست آورد.
هوش مصنوعی: ارتش تو به کمین او نشسته و همه شمشیرهای کینه را بالا بردهاند.
هوش مصنوعی: بدان که وقتی یار به کمک میآید، انسان باید آماده باشد و مراقب باشد که در کارش به تردید نیفتد، زیرا یاری که میآید، ممکن است با قدرت و عظمت زیادی همراه باشد.
هوش مصنوعی: سپاه تو ناگهان به هم ریخت و تو مانند فیل شجاع به میدان جنگ رفتی.
هوش مصنوعی: هیچ ترسی سوار دلیر را نتوانست نگه دارد، زیرا یک ضربه شمشیر باعث شد که تو به دو نیم تقسیم شوی.
هوش مصنوعی: از آن نگرانی بیدار شدی و خواب فراموشات گردید، به خاطر این عجلهای که داری.
هوش مصنوعی: فغفور چین، که به نظر میرسد داستانی افسانهای باشد، به جستجوی معنی و تفسیر رویایی که دیده است، میرود و در این مسیر به فردی با قدرت پیشگویی مراجعه میکند.
هوش مصنوعی: او به تاجدار شهریار گفت: تو باید در مقام پادشاهیات آرامش و امنیتی به مردم بدهی.
هوش مصنوعی: ناگهانی سام، با قدرتی که دارد، تیری به سمت تو میاندازد و تو را به شدت شکست میدهد.
هوش مصنوعی: پادشاه بزرگ از این موضوع خشمگین شد و او را گرفتار کرد و به دست پیر سعدان سپرد.
هوش مصنوعی: پادشاه تصمیم گرفت که مرسام را در دژ محبوس کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.