از آن سو جهان پهلو ارجمند
خلیده روان بود در زیر بند
سرش سیر شد از جوانی خویش
مبرا شد از زندگانی خویش
غمین بود از گردش روزگار
برآشفت از محنت آشفته کار
بنالید بر درد پنهان خویش
بشورید بر چشم گریان خویش
چو شمع شبستان شده پای بند
چو پروانه از سوزش خود نژند
نه جز درد جانسوز، خود محرمش
نه جز آه دلگیر، کس همدمش
در آن بند از آن روی او بود شاد
که میآمدش زلف دلبر به یاد
ز بس آتش سینه تاب سوز
در آن شب کجا داشت پروای روز
شب تیره چون روی زنگی سیاه
ز ماهی سیه گشت تا اوج ماه
بریده ز صبح جهانتاب مهر
ز دود جهنم سیه کرده چهر
نه شب زنگی آدمیخوار بود
و یا هندوی دیوکردار بود
فغان را فرو برده قندیل دهر
فرومانده گردون گردان ز سر
جهان قیرگون گشته تا قیروان
برآورده شب دود از دودمان
تو گفتی نهادست خنجر ز کف
به هر گوشهای زنگیای بسته صف
شب تیره چون روز بیحاصلان
برو سرد چون آه آتش دلان
عقابین شرقی فرو برده سر
عقابان غربی برآورده پر
رمیده بز کوهی از تیغ کوه
شده گاو گردون ز هیبت ستوه
مه مشتری اندرین آسیاب
روان گشته خرچنگ و ماهی در آب
به زیور فرو رفته گردون پیر
فتاده نگون در خم بحر قیر
ثریا چه عقدی ز در خوشاب
برآورده غواص گردون ز آب
سپهر از تحیر سرافکنده پیش
فرومانده چون قطب بر جای خویش
ستاره فرو برده دندان به شب
ز خون شفق آسمان شسته لب
سفیده نهان کرده رخ در نقاب
ز هر سو نهان کرده تیر شهاب
جهان را به سر بر شده دود دل
فرو رفته پای کواکب به گل
زمین را برآورده چتر سیاه
ز ماهی شده قیرگون تا به ماه
خروس سحرخوان فروبسته دم
یزکدار شب برکشیده علم
پرند سفیدش شده تارتار
زمانه چراغی به منقار قار
چراغ فلک را فرو برده نور
فلک روز را از جهان کرده دور
نه جنبیده مرغ سحر چون جرس
نه صبح از سیاست کشیده نفس
تبیره زن افتاده در پای پیل
زمانه شده غرق دریای نیل
به دست دهل زن فرو رفته خار
ز دست کواکب برون رفته کار
درافتاده چوبکزن از پیش طاق
شب تیره از روز جسته فراق
در آن تیرگی سام فرخ نژاد
ز صبح فروزنده میکرد یاد
بسا دُر که آن شب به مژگان بسفت
بسا کان شب از آتش دل بگفت
که با من مکن ظلم ای شب بسی
که نبود به روز من امشب کسی
من امشب مگر بسته در آهنم
و یا در کمینگاه اهریمنم
سفیده ندارد مگر مهر کس
کزین سان فروبسته درهم نفس
مگر دیو، ملک سلیمان گرفت
و یا تیرگی، آب حیوان گرفت
اگر پای سیاره بشکستهاند
دم صبح خیزان چرا بستهاند
شبا بیش ازینم چو شمعم مسوز
چراغم ز شمع فلک بر فروز
اگر امشبم روز روزی بود
هم از مای? دلفروزی بود
چه بودی گرم بخت یاور شدی
و یا صبرم امشب میسر شدی
گرم عمر شیرینی ای شب میا
ورم جانی ای روز روشن درآ
نواساز شبگو بجنبان جرس
خروس سحرخوان برآور نفس
تبیره زن نوبتی گر بمرد
خروسان پردهسرا را که برد
از آن برنمیآید آوای مُرغ
که بستند چون من مگر نای مرغ
چراغ دلم مرده من مرده دل
شبم خون دلخورده من خوندل
چرا ای سحر دم فروبستهای
دم صبح در کام بشکستهای
شب است آخر این یا بلای سیاه
که بر مرغ و ماهی فروبسته راه
ترا ای شب تیره امشب چه بود
که گردون برآورده از دوده دود
ازین رو سیاهی ترا ننگ نیست
برون از سیاهی مگر رنگ نیست
برو این سیه کاری از حد مبر
که هم عاقبت بر تو خندد سحر
مرا امشب ای شب تو دلسوز باش
درین تیرگی خان من روز باش
چو شمعم بکش یا شبم برفروز
چو عودم بسا یا چو عودم بسوز
جهانی اگر تیرهروزی چو من
مبادت شب تیرهروزی چو من
به مرگ که کردی سیه جامه را
که چون خامه کردی سیه نامه را
بخند ای سحرگه نداری غمی
برآ از دم آتش افشان دمی
چنین خواندهاند صاحبان وقار
که سام اندر آن شب به پروردگار
بنالید و نالیدن دردناک
که ای آفرینند? جان پاک
توئی واقف آشکار و نهان
به فر تو روشن دل مقبلان
سزاوار حمدی به هر انجمن
ز خوان تو منعم همه مرد و زن
خرد عاجز از پای? شان تو
زبان قاصر از وصف احسان تو
به هر دو سرا دستگیری تو بس
نیاریم جز تو پناهی به کس
همه کار دشوار آسان کنی
ولی عالمی را دگرگون کنی
همی خواهم ای داور رهنمون
بفر تو زین ورطه آیم برون
درین شد که آمد نجاتش پدید
ز ظلمت شد آب حیاتش پدید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف وضعیت سخت و غمانگیز انسانی میپردازد که در قید و بندهای زندگی گرفتار است. او از دردها و غمهایش نالیده و بدنبال آرامش میگردد. شب تیره و سیاه نمادی از ناامیدی و غم است، در حالی که صبح و سحر به عنوان نشانههای امید و روشنی به تصویر کشیده شدهاند. شاعر به استغاثه از خالق خود پرداخته و از او درخواست نجات از این وضعیت تاریک را دارد. او میخواهد که روز نو و امید به زندگی دوباره را تجربه کند و از ظلمت و درد و رنج رهایی یابد. در نهایت، شعر به پیام امید و نجات از طریق ذات پاک پروردگار ختم میشود.
هوش مصنوعی: از آن طرف، جهان با ارزش و منحصر به فردی در حال حرکت بود، در حالی که تحت تأثیر محدودیتها قرار داشت.
هوش مصنوعی: او از جوانی خود سیر شده و از زندگیاش رها گشته است.
هوش مصنوعی: از تغییرات روزگار ناراحت بود و از مشکلات زندگی به شدت آشفته و نگران شده بود.
هوش مصنوعی: با صدای غمگین بر رنجهای نهانی خود ناله کنید و بر چشمان اشکآلودتان گریه کنید.
هوش مصنوعی: وقتی که شمع در شبنشینی به نور خود وابسته شده، پروانه هم به خاطر سوزش شعلهاش ناراحت و غمگین است.
هوش مصنوعی: فقط درد شدیدی وجود دارد که کسی جز خود او نمیداند و هیچکس به جز حسرت و اندوه او را همراهی نمیکند.
هوش مصنوعی: در آنجا که به چهره او نگاه میکرد، خوشحال بود زیرا زلف محبوبش در یادش میآمد.
هوش مصنوعی: به خاطر شدت احساسات و درد درون، در آن شب هیچ توجهی به روشنایی روز نداشتم.
هوش مصنوعی: شبی تاریک و سیاه مانند چهرهای زشت، بهطوری که ماهی سیاه روی آن شب یلداوار گشت و در اوج آسمان نورانی شد.
هوش مصنوعی: به خاطر ظلمت و تاریکی دنیای جهنمی، چهرهام بر اثر دوری از روشنی و نور صبحگاهان به شدت تیره و سیاه شده است.
هوش مصنوعی: نه شب مانند زنگی بود که آدمها را بخورد، و نه به مانند هندوهایی با خلق و خوی دیوانه.
هوش مصنوعی: ای افسوس! روشنایی زمانه، نالهها و فریادها را در خود محو کرده و آسمان و گردونهاش هم در این تاریکی به سکوت رسیدهاند.
هوش مصنوعی: دنیا به حالت تاریک و غبارآلودی درآمده و شب از دود و تیرهروهایی خانواده برخواسته است.
هوش مصنوعی: تو گفتی که خنجر را از دست برکن و در هر گوشهای زنگی به صف بسته شده است.
هوش مصنوعی: شب تاریک مانند روز کسانی است که به بیحاصلی و بیفایده میگذرانند و این شب برای دلهایی که آتشگرفتهاند، سرد و ناامیدکننده است.
هوش مصنوعی: پرندگان عقابی که در شرق هستند، سر خود را پایین آوردهاند، در حالی که عقابان غربی بالهای خود را بالا بردهاند.
هوش مصنوعی: بز کوهی که از تیغ کوه فرار کرده، به خاطر قدرت و عظمت آسمان (که همواره در حال گردش است) ترسی به دلش افتاده است.
هوش مصنوعی: ماه در آسمان مانند مشتری در آسیاب به گردش درآمده است و در آب، خرچنگ و ماهی در حال حرکت هستند.
هوش مصنوعی: آسمان پر زینت و قدیمی، مانند جواهری در دریای سیاه افتاده و به نظر میرسد که در حال غرق شدن است.
هوش مصنوعی: ستاره ثریا چه زیبایی دارد که با ناز از در خوشاب بیرون آمده است و مانند غواصی از آب، به تماشای آسمان پرداخته است.
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر حیرت و سردرگمی، همچون ستاره قطبی، در جای خود ثابت و پایدار مانده است.
هوش مصنوعی: ستاره به شب مانند دندانی فرو رفته و خون شفق آسمان لبهایش را شسته است.
هوش مصنوعی: نوری که به طور پنهانی در زیر نقاب قرار گرفته، از هر سمت خود را مخفی کرده است، مانند اینکه تیر شهابی به آرامی در آسمان در حال چرخش است.
هوش مصنوعی: دنیا تحت تاثیر سختیها و مشکلات قرار گرفته و دلها به شدت غمگین و گرفتار هستند، به طوری که وضعیت ستارهها نیز تحت تأثیر این شرایط به سرانجامی ناخوشایند رسیده است.
هوش مصنوعی: زمین زیر چتر سیاه شب، به رنگ قیر درآمده است و تا جایی که چشم میبیند، تاریکی حکمفرماست.
هوش مصنوعی: خروس صبحگاهی با صدای خود خبر از آغاز روز میدهد و با تواناییاش در بیدار کردن دیگران، نشانگری از خوشآمدگویی به روشنایی روز است. شب سیاه به تدریج در حال محو شدن است.
هوش مصنوعی: پرندهی سفید به حالتی اندوهناک و غمانگیز تبدیل شده و زمانه همچون تاریکی دنیایی ناپسند و بینور در حال گذر است. این پرنده چراغی را در منقار خود دارد که میتواند نماد امید یا راهنمایی باشد.
هوش مصنوعی: نور آسمان، مانند چراغی خاموش شده است و روز را از دنیای ما دور کرده است.
هوش مصنوعی: مرغ سحر هنوز به حرکت نیفتاده و صبح هم از شدت سیاست و مشکلات نفس نمیکشد.
هوش مصنوعی: زنی که در زمان با مشکلات و سختیها مواجه شده، همچون یک سوار بر فیل در آبهای عمیق نیل غوطهور شده است.
هوش مصنوعی: صدای دهل به گوش میرسد و خارهایی که در دل وجود دارند، از تأثیرات منفی و سختیها خارج شده و به کار آمدهاند.
هوش مصنوعی: چوبکزن به دلیل جدایی و دوری از روزهای روشنی که به یاد دارد، از زیر طاق شب تیره خارج شده است.
هوش مصنوعی: در تاریکی، فرزند سام نور صبح را به یاد میآورد.
هوش مصنوعی: بسیاری از مرواریدها وجود دارد که در آن شب با مژگان جمعآوری شد و بسیاری از دردها و احساسات آن شب از آتش دل بیان شد.
هوش مصنوعی: ای شب، به من ظلم نکن، زیرا که در روز کسی را نداشتم و اکنون امشب نیز کسی در کنارم نیست.
هوش مصنوعی: من امشب ممکن است گرفتار در قید آهنی باشم یا در دام شیطان خوابیدهام.
هوش مصنوعی: هیچ کس در این دنیا بدون محبت دیگران زندگی نمیکند، زیرا در این صورت نمیتواند به آرامش برسد.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است شیطانی سلطنت سلیمان را به چنگ آورد یا تاریکی، زندگی جاودانی را ربوده باشد؟
هوش مصنوعی: اگر در صبح زود که همه چیز تازه و پر انرژی است، به زمین پای سیارهای شکسته شده، چرا هنوز برای حرکت و پیشرفت آماده نیستند؟
هوش مصنوعی: در شبها بیشتر از این، مثل شمعی میسوزم. چراغم از شمع آسمانی روشن شده است.
هوش مصنوعی: اگر امشب شب خاصی باشد، این نیز از دلخوشیهای ماست.
هوش مصنوعی: در شب سرنوشت، یاور من با خوششانسی به کمکم آمد و یا اینکه به صبر و استقامتم پاداش داد.
هوش مصنوعی: ای شب، برایم با عمر شیرینیات نیا، ای روز روشن، وارد شو و جانم را سرشار کن.
هوش مصنوعی: بیدار باش و به صدا و نغمهی خروس بامدادی گوش کن تا از خواب دلپذیر شب بیرون بیایی و نفس تازهای برای آغاز روز بگیری.
هوش مصنوعی: اگر زن طبلزن نوبتی بمیرد، پرندههای پردهسرا چه کسی را خواهند برد؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که صدای مرغی که در قفس محصور شده، نمیتواند مانند صدای مرغی باشد که آزاد است و در طبیعت پرواز میکند. در واقع، وقتی موجودی در محدودیت و قید و بند قرار گیرد، نمیتواند به شکلی طبیعی و دل انگیز آواز بخواند.
هوش مصنوعی: چراغ دل من خاموش شده و من در دل شب، غم و درد فراوانی را احساس میکنم.
هوش مصنوعی: چرا ای سحر، زمان را نگه داشتهای و صبح را به پایان رساندهای؟
هوش مصنوعی: در این شب تاریک، ممکن است به نظر برسد که بلای بزرگی بر سر پرندهها و ماهیها آمده و راههایشان را بسته است.
هوش مصنوعی: امشب ای شب تاریک، چه اتفاقی افتاده است که آسمان از دودی غلیظ پر شده است؟
هوش مصنوعی: از این بابت، سیاهی برای تو عیبی ندارد، چرا که بیرون از سیاهی چیزی جز رنگ وجود ندارد.
هوش مصنوعی: به ترس و نگرانی خود دامن نزن و در کارهای بد خود افراط نکن، زیرا روزی ممکن است دچار عواقب آن شوم و دیگران به تو بخندند.
هوش مصنوعی: امشب ای شب، لطف کن و نسبت به من مهربان باش و در این تاریکی، مانند روز روشنم کن.
هوش مصنوعی: من همچون شمع هستم، یا تو باید من را خاموش کنی یا شب را روشن کنی. مانند عود میسوزم یا میسازم.
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا کسی مانند من دچار بدبختی و تاریکی باشد، نخواهم خواست که شبهای سیاه و دردناک مانند من برای تو نیز بیفتد.
هوش مصنوعی: تو که برای مرگ لباس سیاه پوشیدی، آیا نمیدانی که همانند جوهری که روی کاغذ میریزی، نامهات نیز سیاه و تیره میشود؟
هوش مصنوعی: بخند ای صبح، چرا که تو هیچ غمی نداری. از دم آتش، لحظهای شعلهور شو.
هوش مصنوعی: گویا افراد باوقار چنین گفتهاند که در آن شب، سام به درگاه پروردگار رفته است.
هوش مصنوعی: به راستی که ناله کردن و گریه کردن، کار سختی است. اما این درد و ناله از کجا ناشی میشود و خالق آن کیست؟
هوش مصنوعی: تو به خوبی از رازهای آشکار و پنهان آگاه هستی و به واسطهی عظمت تو، دل کسانی که به تو روی آوردهاند، روشن و نورانی است.
هوش مصنوعی: حق توست که در هر جمعی ستایش شوی، زیرا از سفرهی سخاوت تو همهی مردان و زنان بهرهمند هستند.
هوش مصنوعی: عقل و اندیشه از درک مقام تو ناتوان است و زبان نیز قادر به توصیف خوبیهای تو نیست.
هوش مصنوعی: در هر دو جهان به غیر از تو، هیچ کس را یاری نمیدهیم و به جز تو به کسی پناه نمیبریم.
هوش مصنوعی: هر کاری را که دشوار باشد آسان میکنی، اما میتوانی دنیای دیگری را تغییر دهی.
هوش مصنوعی: من از تو ای داور میخواهم که مرا راهنمایی کنی تا از این موقعیت دشوار بیرون بیایم.
هوش مصنوعی: در این وضعیت، نجات او نمایان شد و از تاریکی، زندگی و حیاتش آشکار گردید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.