بخش ۱۸۴ - جنگ کردن اهرن با سام و کشته شدن اهرن
یکی نعره زد اهرمن اهرمن
که در لرزه آمد زمین و زمن
بگفتا منم اهرن مغربی
هر انگشت دستم بود عقربی
ز کهسار قافم زبان بیگزاف
نیارم که گویم ز خود هیچ لاف
پی رزم و پیکار سام آمدم
در آورد جویائی نام آمدم
ز من سام یل را دهید آگهی
که آمد سواری ابا فرهی
فلک را به میدان کنم سرنگون
برانم به هر سو یکی جوی خون
همه دشت از کشته سازم چو کوه
ز نر اژدها من نگردم ستوه
بگفت و به لشکر یکی حمله کرد
زمین را ز خون کرد چون لاله زرد
به شمشیر سیصد تن افکنده خوار
ز طنجه جوانان نیزهگذار
چو سام نریمان چنان حال دید
همی غلغل نامداران شنید
بدانست پیکار اهرن سوار
بدو حمله آورد در کارزار
یکی در خروشید کای بدنژاد
نمانی تو و نیر شداد عاد
ز گردان طنجه چرا کشتهای
ز مین را به خونشان بیاغشتهای
ندیدی ز خود دست بالای دست
از آن رو به میدان شدی پیل مست
ولیکن جان بر تو تیره کنم
به شداد چنگال خیره کنم
منم سام پور نریمان گرد
که رنگ از رخ نره شیران ببرد
شنیدی چه کردم به طلاج دیو
ز جانش چگونه برآمد غریو
به میدان چگونه بکشتم شدید
به یک تیغم از دهر شد ناپدید
همان رزم ارقم شنیدی دگر
که آمد ز زخمم چسان او به سر
بدو گفت گفتار بیهوده بس
به من گر بود مر تو را دسترس
پس آنگه به میدان توئی شیر کین
که از پشت زینم زنی بر زمین
بگفت و عمود گران سنگ را
برآورد و آراست دو چنگ را
بزد گُرز بر تارک پهلوان
که میدان از آن زخم آمد نوان
بپیچید آواز بر چرخ پیر
جهان پر شد از نعره دار و گیر
دگر حمله آورد بر سوی سام
بدو داد پهلو در آورد نام
دویُم گُرز را کوفت آن بدگهر
که شد پهن در دست پهلو سپر
سوم حمله آورد بر سوی پشت
از آن حملهها باد بودش به مشت
بخندید ازو سام نیرمنژاد
که ای بیهنر خیره پر ز باد
یکی گُرز از بازوی من بگیر
بدان تا بدانی تو بازوی شیر
بگفت و درآمد بسان نهنگ
سوی گُرزه گاوسر برد چنگ
غرابش برانگیخت و افراخت دست
درآمد به حمله چو پیلان مست
سپر بر سر آورد اهرن چو باد
ز شداد عادی بسی کرد یاد
ازو خواست فیروزی رزمگاه
نبود آگه از داور هور و ماه
که سام سپهبد برو بربتاخت
چو شیران بدو بازوش برفراخت
یکی گُرز زد بر سرش پهلوان
که شد نرم بر دشت کین استخوان
بزد خویش را آنگهی بر سپاه
جهان پیش شدادیان شد سیاه
چو گرگی که آید به سوی گله
سر از تن همی کرد هر دم یله
بیفکند کشته در آن کارزار
به دشمن همه کار را کرد خوار
به هر سو عنان تکاور کشید
چو مرغی همه دانها را بچید
به شداد بردند ازین آگهی
که شد روی میدان ز اهرن تهی
سپاهت همه سام یکسر بکشت
همه کار گردون بشد زو درشت
بلرزید از خشم شداد عاد
چو کردند در پیشش این گفته باد
دگرباره ملاح گیتیسپهر
به دریا روان ساخت کشتی مهر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بخش از ادبیات حماسی، شخصیتی به نام اهرن حضور دارد که با نعرهاش زمین را به لرزه در میآورد. او خود را فردی قوی و دلیر معرفی میکند که آمده تا با سام نریمان بجنگد. در میدان نبرد، او به شدت حمله میکند و بسیاری را میکشد. سام نیز که این وضعیت را مشاهده میکند، به مقابله با اهرن برمیخیزد و در نهایت با استفاده از قدرت و مهارت خود، به اهرن ضربهای محکم وارد میکند و او را به زمین میزند. نبرد به شدت ادامه دارد و سام با شجاعت و مهارت خود، بر دشمنان غلبه میکند، به گونهای که سپاه اهرن را کاملاً شکست میدهد. این متن نشاندهندهی شجاعت، دلاوری و قدرت پهلوانان در میدان نبرد است.
هوش مصنوعی: یک نفر فریاد زد که دشمن بزرگ ظهور کرده است و به خاطر این خبر، زمین و زمان به لرزه درآمدند.
هوش مصنوعی: میگوید من همان اهرمن مغربی هستم، هر کدام از انگشتان دستم شبیه به یک عقرب است.
هوش مصنوعی: از کوههای قاف سخن نمیگویم بیدلیل، زیرا که درباره خودم هیچ ادعایی ندارم.
هوش مصنوعی: من به دنبال نبرد و جنگ به میدان آمدم، در جستجوی نام و آوازهای بالا.
هوش مصنوعی: از من به سام یل خبر دهید که سواری با جذبه و ممتاز وارد شده است.
هوش مصنوعی: من آسمان را به زیر میآورم و در هر سو جوی خون جاری میسازم.
هوش مصنوعی: من تمام دشت را به خاطر عشق و شجاعت خود پر از جان فشانی میکنم، همانطور که کوهها از وجود اژدهای نر پر شدهاند و هرگز تسلیم نخواهم شد.
هوش مصنوعی: او سخن گفت و به سپاه حمله کرد، به طوری که زمین را از خون پر کرد و رنگش همچون لالههای زرد شد.
هوش مصنوعی: در این بیت به توصیف نیروی جوانان اشاره شده که با سلاحهایی چون نیزه به میدان رزم میآیند و در برابر قدرت و قهرمانی قرار میگیرند. جوانان با شجاعت در کنار هم ایستادهاند و به سادگی تسلیم نمیشوند، حتی اگر به نظر برسد که در برابر یک نیروی بزرگ و قدرتمند قرار دارند.
هوش مصنوعی: وقتی سام نریمان آن وضعیت را مشاهده کرد، صدای غلغلهی نامداران را شنید.
هوش مصنوعی: سوار اهرن متوجه شد که در میدان جنگ در حال نبرد است و به او حمله کرد.
هوش مصنوعی: یک نفر فریاد زد که ای فرزند نازپرورده، تو دیگر نمیمانی و نیر و شداد هم که نامهای سرشناسیاند، محو خواهند شد.
هوش مصنوعی: چرا از جنگجویان طنجه کشتهای؟ آیا به خاطر خون آنها زمین را آلوده کردهای؟
هوش مصنوعی: تو که در جایگاه بالاتری از خودت قرار نداری، به خاطر همین به میدان آمدی و خود را به معرض نمایش گذاشتی.
هوش مصنوعی: من اما جانم را بر تو نیز سیاه میکنم و با چنگال قوی خود به تو خیره خواهم شد.
هوش مصنوعی: من فرزند سام نریمان هستم، مردی که همانند نرهشیران، توانایی و قدرتی دارم که رنگ از چهرهشان میبرد.
هوش مصنوعی: شنیدی که من چه کار کردم با دیو طلا؟ از جانش چطور فریاد و ناله برآمد؟
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، با یک ضربه شمشیرم، دشمن را به شدت شکست دادم و او از دنیای وجود ناپدید شد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فرد از ماجرای نبرد و زخمهایی که خورده است، سخن میگوید و به این نکته اشاره میکند که چگونه درد و زخمها بر او تأثیر گذاشته و او را تحت تأثیر قرار دادهاند. این احساس درونی و تأمل در مورد رنجها و تجربیات گذشته نشاندهنده عمق احساسات و اثرات آن بر زندگی فرد است.
هوش مصنوعی: او به او گفت که دیگر هیچ حرف بیهودهای نزن؛ اگر تو به من دسترسی داری، این صحبتها به من نمیرسد.
هوش مصنوعی: به میدان مبارزه تو حاضری و شجاع هستی، در حالی که از پشت زین خود به سمت دشمن حمله میکنی و او را به زمین میزنی.
هوش مصنوعی: او صحبت کرد و ستون سنگین را بالا برد و دو چنگ را مرتب کرد.
هوش مصنوعی: پهلوان را با چماق بر سر زدند، چون میدان جنگ به خاطر آن زخم حالتی ناتوان پیدا کرد.
هوش مصنوعی: آواز پیچید و در دایره زندگی، جهان پر شد از صدا و هیاهو.
هوش مصنوعی: سپس دوباره به سمت سام حمله آورده و نام او را در کنار خودش ذکر کرد.
هوش مصنوعی: یک فرد ناپاک و بدسرشت، با نیروی خود، آن چوب سنگینی را به ضربت میکوبد که در دست او سامان یافته و به دقت آماده شده است.
هوش مصنوعی: در یک سومین حمله، به سمت پشت حمله کرد، و آن حملهها بادی بود که در مشت او جمع شده بود.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به تمسخر فردی اشاره دارد که بیاستعداد و ناتوان است. گویا شخصی از او میخندد و میگوید که تو هیچ هنری نداری و از روی خودبزرگبینی، در حال پرواز در باد هستی. به عبارت دیگر، این شعر نشان میدهد که فردی به خیال خود در مرتبهای بالاتر از دیگران است، اما در واقع هیچ چیزی برای ارائه ندارد.
هوش مصنوعی: از کسی میخواهم که یک نیرویی از من بگیرد تا متوجه شود که من چقدر قدرت و استقامت دارم.
هوش مصنوعی: او سخن گفت و مانند نهنگی بزرگ به درون آب رفت و با دستان خود به سمت گوزن حمله کرد.
هوش مصنوعی: غراب فریادی زد و دستش را بالا برد، به حمله درآمد مانند فیلهای سرمست.
هوش مصنوعی: ابرهایی که همچون سپر بر سر بلندیها نشستهاند، وقتی باد شداد و تند میوزد، یاد و خاطرهی بسیاری از عادیها را بهخاطر میآورد.
هوش مصنوعی: فیروزی از او خواست که در میدان جنگ به پیروزی دست یابد؛ اما او از قضا نمیدانست که داور، خورشید و ماه نیز در این امر دخالت دارند.
هوش مصنوعی: سام، فرمانده سپاه، به او حمله کرد و همچون شیران با نیروی بازوانش به جلو رفت.
هوش مصنوعی: یک پهلوان با ضربهای به سر حریفش زدن، باعث شد که او به آرامی بر زمین بیفتد و استخوانهایش در میدان جنگ پخش شود.
هوش مصنوعی: او وقتی که به خود آمد و به واقعیت پی برد، به میدان جنگ رفت و در آنجا به رنگ سیاه درآمد.
هوش مصنوعی: مثل گرگی که به سمت گله میآید و هر لحظه به راحتی از بدنش جدا میشود.
هوش مصنوعی: در آن نبرد، کشتهای به دست دشمن افتاد و همه چیز برای او بیارزش و کوچک شد.
هوش مصنوعی: به هر سمتی کنترل و هدایت را با قدرت به جلو برد، مانند پرندهای که همه چیز را جمعآوری میکند.
هوش مصنوعی: شداد را برای این خبر به میدان آوردند که گرد و خاک سوزان در میدان به وجود آمده و اهرن خالی شده است.
هوش مصنوعی: سپاه تو همه دشمنان را به یکباره از بین برد و تمامی کارهای دنیا به واسطهی این کار تو، تحت تاثیر قرار گرفت.
هوش مصنوعی: از خشم شداد عاد، همه لرزیدند، وقتی که این سخن را در مقابل او مطرح کردند.
هوش مصنوعی: بار دیگر، ناخدای جهان، کشتی عشق را به دریا هدایت کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.