بخش ۱۵۸ - نامه نوشتن شدید و فرستادن پیش شداد و کیفیت آن
از آن رو شدید پلید آن بدید
ز کینه بجوشید بر خود شدید
یکی نامه بنوشت نزد پدر
برو برنوشت این همه سر به سر
ز مردی و پیکار سام سوار
که چون ابر غرد گه کارزار
صد و سی تن از ما بدین بارگاه
جهان در جهانبینشان شد سیاه
یکی شیر دیدم به چنگال تیز
که آرد به مغرب زمین رستخیز
یکی کار باید تو را کرد زود
که ما را نماندست گفت و شنود
طلب کرد باید ز کوه بلور
همان عوج عادی بدان یار و زور
بیاید مگر سام را برکند
بداندیش ما را مگر سر کند
وگرنه کسی نیست همتای سام
نتابند گردان به یک پای سام
شگفتی بود فره سام شیر
سر اژدها برکند شیرگیر
چو فردا سواره درآید به جنگ
بکوشیم در رزم آن شیر چنگ
بدان در برابر شوم در مصاف
بود رزم سیمرغ با کوه قاف
پس آنگه جهان زیر فرمان تست
سر مهر و مه زیر پیمان تست
وگرنه همه بخت شد واژگون
زرنداب گردد چو دریای خون
به تنها تن خویش جوید نبرد
نه لشکر نه کشور به گاه نبرد
سخن گوید از رزم شداد عاد
بجز رزم دیگر نیارد به یاد
تن کوه دارد دو چنگ پلنگ
نتابد به پیکار او خاره سنگ
ازین بیشتر جای گفتار نیست
که صد داستان همچو دیدار نیست
یکی مهر کردش شدید پلید
فرستاده تیزرو برگزید
فرستاد نزدیک شداد عاد
نوندش برون رفت مانند باد
به مرز زرنداب آمد ز راه
بدو نامه بسپرد در پیشگاه
چو شداد نامه سراسر بخواند
دل از بیم اندیشه در خون نشاند
بترسید از رزم سام سوار
که تنها به میدان کند کارزار
همه شب در اندیشه شد بدسگال
که چون رزم سازد بدان بیهمال
ازین روی فرخنده سالار سام
به بزم اندر انداخت زرینه جام
پری صف زده پیش آن پهلوان
به روی سپهدار روشن روان
که فرهنگ جنی درآمد به پیش
زمین بوسه داده به آئین و کیش
خبر داد از عوج و چندین سیاه
که خواهد رسید اندرین رزمگاه
همه داستان گفت با پهلوان
که چون نامه بنوشت تیره روان
به شداد عاد این همه گفتگو
کنون عوج را خواسته جنگجو
چو بشنید ازو سام خندید و گفت
که پیکار ما را ندیدی شگفت
نه از عوج ترسم نه از ابرها
نیابند از تیغ تیزم رها
به فرمان یزدان به میدان جنگ
زمانی نیارند پیشم درنگ
تماشا کن بوستان باش و بس
چو آتش بسوزم همه خار و خس
همی دل ز قلواد آزردهام
در اندیشهاش سخت پژمردهام
کهناگه بد آید به آن رزمخواه
پس آنگه چه گویم به زابل سپاه
که گم شد به ناگه ورا رسم و اسم
گرفتار گشته است اندر طلسم
ندانم که زنده است یا مرده است
به چنگال جادوئی آزرده است
به پاسخ بدو گفت فرهنگ هنگ
که تا آگهی آورد بیدرنگ
بگویم تو را من که چونست کار
دل خود در اندیشه چندین مدار
بگفت و برون رفت فرهنگ هنگ
که تا آگهی آورد بیدرنگ
به سوی طلسم عناصر شتافت
همه راز قلواد را میشکافت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، داستانی دربارهی دلایل نگرانی و ترس شخصی به نام شداد عاد از جنگ با سام سوار روایت میشود. شداد از نامهای که دربارهی قدرت سام و اینکه او تنها در میدان جنگ قادر است متجاوزان را شکست دهد، بیمناک است. او به فکر تدبیر برای مقابله با سام میافتد و تصمیم میگیرد از عوج (اهریمن) کمک بگیرد تا بتواند سام را شکست دهد. سام اما به هیچ یک از تهدیدات نگران نیست و با اطمینان به پیروزی خود در جنگ ادامه میدهد. متن به کنشها و تفکرات این دو شخصیت میپردازد و در نهایت به ترس و نگرانی شداد و شجاعت و اعتماد به نفس سام اشاره دارد. داستان همچنین به وجود طلسم و مسائلی مرتبط با آن نیز اشاره میکند که سام را دچار چالش کرده است.
هوش مصنوعی: به خاطر کینهای که داشت، به شدت از خود بیخود شد و خشمگین گشت.
هوش مصنوعی: کسی نامهای را برای پدر نوشت و در آن به همه مشکلات و دشواریها اشاره کرد.
هوش مصنوعی: از دلیر و جنگجوی سام سوار که مانند ابر در زمان جنگ رعد و برق میزند.
هوش مصنوعی: سی نفر از ما در این دنیای بزرگ، در چشم و دلشان دنیا به رنگ سیاهی درآمد.
هوش مصنوعی: شیر بزرگی را دیدم که با پنجههای تیزش باعث شور و هیاهو در غرب زمین میشود.
هوش مصنوعی: باید کاری را سریع انجام دهی، زیرا زمان برای حرف و گفتگو باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: باید از کوه بلورین چیزی را طلب کرد که به همان ویژگیهای یار و قدرت او اشاره دارد.
هوش مصنوعی: بیایید شاید سام به ما کمک کند و نگرانیهای ما را برطرف کند.
هوش مصنوعی: اگر کسی به پای سام نباشد، نمیتواند در برابر قدرت او برابر شود و با او مقابله کند.
هوش مصنوعی: شگفتی از قدرت سام این بود که او توانست اژدهایی را که بر سرش چنگ انداخته بود، شکست دهد و آن را از خود دور کند.
هوش مصنوعی: وقتی فردا جنگ شروع شود، باید تلاش کنیم در نبرد با آن شیر خشمگین.
هوش مصنوعی: بفهم که در برابر مسائل سخت و خطرناک، نبردی وجود دارد که مانند جنگ سیمرغ با کوه قاف است.
هوش مصنوعی: سپس همهی عالم تحت کنترل توست و خورشید و ماه در تبعیت از تو هستند.
هوش مصنوعی: اگر این شرایط تغییر نکند، همه چیز دگرگون خواهد شد و وضعیت جامعه به حالت بحرانی و خشونتآمیز خواهد رسید.
هوش مصنوعی: تنها در نبرد، انسان باید خود را آماده کند و نیازی به سپاه یا سرزمین ندارد.
هوش مصنوعی: در مورد نبردهای شداد از قوم عاد صحبت میکند و میگوید که جز جنگها و نبردهای این قوم چیزی دیگری در یادشان نیست.
هوش مصنوعی: بدنِ او مانند کوه است و به قدری قوی و مستحکم است که هیچ پلنگی نمیتواند با او به مبارزه بپردازد و حتی سنگهای تیز و خاری هم نمیتوانند به او آسیب بزنند.
هوش مصنوعی: دیگر جای صحبت کردن نیست، زیرا هیچ داستانی به اندازهی این دیدار اهمیت ندارد.
هوش مصنوعی: کسی که به شدت دشمنی میکند، یک فرستاده سریع و تندرو را برمیگزیند.
هوش مصنوعی: فرستادهای به نزد شُداد، و او به سرعت و با نیرویی مانند باد از آنجا خارج شد.
هوش مصنوعی: شخصی به منطقه زرنداب رسید و نامهای را در مقابل کسی تسلیم کرد.
هوش مصنوعی: وقتی شداد تمام نامه را خواند، قلبش از ترس و نگرانی در خون غرق شد.
هوش مصنوعی: از نبرد سام سوار بترسید، زیرا او به تنهایی میتواند در میدان جنگ کارهای بزرگی انجام دهد.
هوش مصنوعی: او هر شب در فکر بود که چگونه با دشمنی که بیپروایی میکند، مقابله کند.
هوش مصنوعی: از این جهت، سالار خوشبخت سام، جام زرینی را به مهمانی تقدیم کرد.
هوش مصنوعی: دختر زیبارویی در برابر آن مبارز شجاع ایستاده است و چهرهی روشن او مانند سپهداری است که در میدان جنگ درخشش دارد.
هوش مصنوعی: فرهنگ جنی به سوی زمین آمد و به شیوه و آداب خودش به آن احترام گذاشت و خاک را بوسید.
هوش مصنوعی: از تغییرات و تحولات خبر داد و گفت که اتفاقات زیادی در این میدان جنگ خواهد افتاد.
هوش مصنوعی: همه داستان را با پهلوان گفتند که چگونه نامهای نوشتند و حالتی غمناک داشت.
هوش مصنوعی: در این بیت به قدرت و شجاعت جنگجویانی اشاره شده که این بار به سوی عوج آمدهاند و به یاد یادگاری از شداد عاد، که نمادی از قدرت و تسلط در تاریخ است، در حال گفتگو و در آمادهسازی برای نبرد هستند.
هوش مصنوعی: وقتی سام این را شنید، لبخندی زد و گفت: عجب که تو نبرد ما را ندیدی!
هوش مصنوعی: نه از بلندیها نگرانم، نه از ابرها میترسم، چون نمیتوانند به راحتی از تیزی تیغ من بگذرند.
هوش مصنوعی: با دستور خداوند، در میدان جنگ هیچگاه تعلل نکنم.
هوش مصنوعی: به تماشای باغ بنشین و بس کن، چرا که من مانند آتش میسوزم و همه چیز را، حتی خار و علف، از بین میبرم.
هوش مصنوعی: دل من به شدت از دوری او غمگین و پژمرده است و مدام در فکر او هستم.
هوش مصنوعی: اگر بدی و نیکی در جنگ از سوی کسی شناخته شود، آن وقت چه پاسخی برای مردمان زابل درباره لشکر او میتوانم داد؟
هوش مصنوعی: ناگهان شخصی پیدا شد که گرفتار یک جادو یا طلسم شده و نه تنها ظاهری مشخص دارد، بلکه نام و نشانش نیز گم شده است.
هوش مصنوعی: نمیدانم که آیا او زنده است یا مرده؛ اما به نظر میرسد که تحت تاثیر جادو یا نیروهای عجیب و غریب قرار دارد.
هوش مصنوعی: به او گفتم که فرهنگ و دانش به سرعت به کمکش میآید و او را آگاه خواهد کرد.
هوش مصنوعی: بگویم که چه کسی هستی، اما چرا باید دل خود را در فکر و اندوهی بیپایان مشغول کنی؟
هوش مصنوعی: او سخن گفت و بیرون رفت، تا زمانی که خبری را سریعاً به او رساندند.
هوش مصنوعی: او به سمت نیروی جادویی عناصر حرکت کرد و تمام اسرار ماهیت قلواد را فاش میکرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.