بخش ۱۴۶ - لشکر کشیدن به جنگ نیمهتنان به یاری سام
چو بشنید این گفته تسلیم شاه
بفرمود کآیند یکسر سپاه
همه گرد شد لشکرش سر به سر
ز دیو و پری جمله بسته کمر
چنین گفت تسلیم با لشکرش
ابا نامداران آن کشورش
که انده مدارید از نیم تن
که از ما برآید برو برشکن
یکی چاره باید که سام سوار
رها گردد از جادوی تیره کار
پس آنگه نه سر ماند او را نه گوش
رساند به گردون گردان خروش
یکی پیر و دانای با فر وکام
که رضوان بدش نام جویای سام
بسی مهربان بد به سام دلیر
در اختر همه دیده پیکار شیر
نگردد ز مغرب چو سازد کمین
ز جادو کند پاک مغرب زمین
طلسمات جمشید را بشکند
سر جادوان را ز تن برکند
چنین گفت رضوان به تسلیم شاه
که ایدر به یاری یکسر سپاه
مکن هیچ اندیشه از نیم تن
که با ماست پیکار لشکرشکن
یکی چاره باید به تنبل نمود
پس آنگه رهانید آتش ز دود
چو یابد رهائی تن سام شیر
تن نیم تن گردد از جانش سیر
مگر تنبل آید ز چاره به دام
پس آنگه برافتد ورا نام و کام
مگر داشت رضوان نکودختری
که شمسه بدش نام در دلبری
به رضوان به هم خورده بودند شیر
همی مهربان بود بر سام شیر
بدو گفت رضوان یکی چاره کن
تن تنیل بدکنش پاره کن
چنان کن که نامش نماند به دهر
جدا ساز از جام تریاق زهر
بدو شمسه گفتا که فرمان برم
که بر سام فرخنده چون چاکرم
یکی دام سازم بدان نیمتن
که بر وی بگرید همه انجمن
یکی خنجری داشت برداشت زود
نهانی برون رفت مانند دود
چنین گفت رضوان به تسلیم شاه
هم امشب برون بر از ایدر سپاه
همه لشکرش گشته آراسته
ز دیو و پری جمله پیراسته
پری بر زمین دیو بر آسمان
روان گشته بر سوی نیمه تنان
سپاهش ندانست کس را شمار
مگر آفریننده روزگار
زمین و زمان گشته یکسر سپاه
بپوشید رخسار خورشید و ماه
به روی هوا دید بربسته نخ
پری در زمین همچو مور و ملخ
به سوی جزیره بیاراست جنگ
همان شاه تسلیم با فر و هنگ
یکی دیو بودش به مانند پیل
که بودی زمین از کبودیش نیل
نشسته بر آن دیو تسلیم شاه
شده سوی کافور رخسار ماه
به گردش هزاران هزاران پری
کشیده همه سر پی داوری
همه رخ چو خورشید رخشان شده
زمانه چو لعل بدخشان شده
زمانه سراسر همه لالهزار
چو رخسار خوبان سیمینعذار
بنفشه همه دست بگشاده باز
شده نرگسان را همه تیغ باز
کشیده کماندار هندو دو صف
ز غمزه همه تیر پران به کف
تو گفتی زمانه گلستان بود
در آن گلستان راحت جان بود
ز عنبر جهانی معطر شده
زمانه چو لعل و چو گوهر شده
ز هر سوی صد کاروان تتار
همه سنبل و عنبر مشکبار
زمین گشته روشن زمانی رکود
همه رخ چراغ و همه زلف دود
فرو مرده شمع فلک را چراغ
ملک را معطر شده زو دماغ
فلک تیره از گرد پر پیچ و تاب
به روی زمین سر به سر آفتاب
ز عنبرفروشان زمین مشکبیز
گرفته همه سر به سر تیغ تیز
به بالای سر نره دیوان چو ابر
همه صف کشیده چو غران هژبر
غریوان چو شد از ایشان همان
گهی تیره و گاه روشن روان
شده ابر غران به پیکار جنگ
همه دامن کوه پر کرده سنگ
همی سنگ بارید همچو تگرگ
تگرگی که هر یک بد اسباب مرگ
زمین و زمان گشت جویای سام
ابر نیمه تن تیره شد نام و کام
ز گیتی برآمد سراسر خروش
ازیشان بشد آگهی نزد گوش
که تسلیم جنی درآمد به جنگ
زمین و زمان شد ازو قیر رنگ
شب و روز گوئی درآمد به کین
وزو تیره شد آسمان و زمین
بفرمود پس گوش کاید سپاه
جهان پیش تسلیم سازد سیاه
یکی چاره کردند نیمه تنان
که ناپاک سازند اهریمنان
بخسبید بر هم دو تن شد یکی
سپاهی بیاراست پس اندکی
سراسر برون آمدند از جزیر
کشیدند صف جادوان گزیر
چنین تا که گیتی شد آئینه وار
زمانه همی گشته آئینهدار
پریزاد گیتی چو رخ را نمود
ازو دیو شب گشت پنهان چو دود
درآمد زمانه از ایشان به جوش
به لشکر چنین گفت آنگاه گوش
که از جا درآئید و جنگ آورید
به دیو و پری کار تنگ آورید
ز بالا و از زیرشان جنگ خاست
زمانه به مانند شب گشت راست
همه آتش و سنگ در کارزار
ببارید بر هر دو صف بیشمار
بسی کشته آمد ز دیو و پری
تو گفتی جهان میشود اسپری
به یک دم روان گشت دریای خون
پریپیکران گشت در خون نگون
فزونی نمودند نیمهتنان
شکست اندر آمد به اهریمنان
ز افسون ایشان در آن رزمگاه
به دیو و پری گشت عالم سیاه
پری زیر پی گشته در خون چمان
چو خورشید در وی شفق شد نهان
و یا همچو گل گشتشان سینه چاک
فتاده دو برگش ابر روی خاک
تن سیمگون گشت مرجان به رنگ
شکسته کمان اوفتاده خدنگ
همه تیر مژگان فتاده ز کار
فتاده همه سرو سیمینعذار
همه عقد درگشته بیجاده رنگ
شده نوششان جمله همچون شرنگ
شده سیب سیمین همه لالهگون
همه لاله و باغ دل پر ز خون
همه گرد آن خون آوردگاه
همه مهر در گرد بگرفت ماه
تن سیم در نار بگداخته
و یا نور در نار انداخته
فتاده ز تن ساعد سیمگون
چو ماهی که افتد به دریای خون
همه پنجه مهر مرجان شده
هوا یکسره نیز پر خون شده
ز مشاطه مرگ بسته نگار
ز خون جملگی ساخته روزگار
شده جفت با جانشان تیغ تیز
به یک دم فتادند در رستخیز
چو پیلان تن نره دیوان مست
ز مستی درافتاده در خاک پست
به هر سو درافتاد تن کوهکوه
از آن نیمتن گشته تنها ستوه
بریده همه دست دیوان ز تن
فتاده به خون اندر آن انجمن
به مانند خرطوم پیلان نر
که دست اجل کنده باشد ز سر
همه حمله کردند نیمه تنان
همه جفتجفت آمده سرکشان
دو تن همچو یک تن نمودی به جنگ
همه حربه سحرشان بد به چنگ
چو شد رزم تیر و کمانشان پدید
کمان یک گرفت و یکی زه کشید
چو تیر از کمانشان برون آمدی
سر نامداری نگون آمدی
جهان تیره شد پیش شاه پری
ز دیو و پری شد جهان اسپری
سراسیمه شد شاه تسلیم ازو
شکست اندر آمد بدان رزمجو
زمین و زمان زخم شمشیر بود
دل مرگ از بیمشان پیر بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، داستانی از جنگ و نبرد بین لشکر تسلیم و دیوان و پریان روایت میشود. تسلیم، شاهی از سپاه، از اعضای جیش به نام سام که در دام جادو افتاده، خواستار نجات او میشود. پیر و دانایی به نام رضوان به تسلیم میگوید که برای نجات سام چارهای باید اندیشید. رضوان و دخترش شمسه، نقشهای برای شکست جادوچیان میکشند.
شورا و لشکر تسلیم به یاری سام بر میخیزند و نبردی بزرگ آغاز میشود. زمین و آسمان تحت تاثیر جنگ رنگ قیرگون به خود میگیرد و در این میان، هر دو طرف با تمام قوا به جنگ میپردازند. در این نبرد، نیمه تنان (مردان نیرومند) و دیوان دست به کارزار میزنند و سرانجام با قدرت خود، دیوان را شکست میدهند و پیروزی را به دست میآورند. این نبرد با خونریزی زیادی همراه است و به تصویر کشیده میشود که چطور جنگ و تنشها سرنوشتسازند. بتدریج، زندگی و زیبایی در زمین به حالت آرامش برمیگردد و جادو و اهریمنان از بین میروند.
هوش مصنوعی: وقتی این سخن را شنید، شاه دستور داد که همه سربازان حاضر شوند.
هوش مصنوعی: تمامی لشکر او از دیوان و پریها گرد هم آمدهاند و هر یک آماده نبرد شدهاند.
هوش مصنوعی: تسلیم به همراه سپاهش اینگونه به بزرگان آن سرزمین گفت:
هوش مصنوعی: نگران نباشید از نیمهای که به ما مربوط میشود، بروید و همهچیز را کنار بزنید.
هوش مصنوعی: باید راه حلی پیدا شود که سام سوار از این جادو و کارهای نامطلوب رهایی یابد.
هوش مصنوعی: سپس نه سَر و نه گوش او باقی ماند و صدای او به آسمان نرسید.
هوش مصنوعی: یک پیر فرزانه و دانا بود که نامش رضوان بود و در جستجوی سام قرار داشت.
هوش مصنوعی: در دل سام دلیر، مهربانی زیادی وجود دارد و او در برابر دشمنان همچون شیری قدرتمند و نیرومند میجنگد.
هوش مصنوعی: وقتی کسی در مغرب زمین کمین کند و با جادو فعالیت کند، دیگر به عقب باز نخواهد گشت.
هوش مصنوعی: طلسمات جمشید را نابود کند و سر جادوگران را از تنشان جدا نماید.
هوش مصنوعی: رضوان به شاه گفت که اینجا برای کمک، تمام نیروها آمادهایم.
هوش مصنوعی: به هیچوجه به فکر نباش که با کسی که در کنار ماست، جنگ و نبردی در جریان است.
هوش مصنوعی: برای درمان تنبلی، باید راه حلی پیدا کرد؛ سپس میتوان آتش را از دود نجات داد.
هوش مصنوعی: زمانی که انسان به آزادی برسد، روح و جسمش از قید و بندهایی که او را محدود کرده رهایی مییابد و این آزادی باعث میشود که از زندگی و جهان پیرامونش بیشتر لذت ببرد.
هوش مصنوعی: تنبل نمیتواند به راهحلها برسد و اگر هم بیفتد، دیگر نام و جایگاهش از بین میرود.
هوش مصنوعی: آیا نمیشود که بهشت دختری زیبا و نیکو داشته باشد که نامش شمسه است و در دلربایی شهرت دارد؟
هوش مصنوعی: در باغ بهشت، شیر، مهربان و دلسوز بود و با سام شیر، دوستی و ارتباط خوبی داشتند.
هوش مصنوعی: رضوان به او گفت که چارهای بیندیشد تا این تن را از درد و ناراحتی رهایی بخشد و آن را به گونهای پاره کند که آرامش یابد.
هوش مصنوعی: آنچنان عمل کن که نامش در جهان باقی نماند و از ظرف تریاق زهر را جدا کن.
هوش مصنوعی: به او گفتم که فرمان را اجرا کنم، زیرا برای سام فرخنده مانند یک خدمتکار هستم.
هوش مصنوعی: من دامی درست میکنم برای آن نیمهی تن، که بر او تمام جمعیت به گریه خواهند افتاد.
هوش مصنوعی: شخصی خنجری را سریعاً برداشت و به طور مخفیانه خارج شد، همچون دودی که ناپدید میشود.
هوش مصنوعی: رضوان این گونه گفت که در شبهنگام، شاه باید سپاه را از اینجا بیرون ببرد.
هوش مصنوعی: تمامی لشکرش به زیبایی آماده شده است، از دیوان و پریان همه به زینت آراستهاند.
هوش مصنوعی: یک پری بر زمین و یک دیو در آسمان در حال حرکت هستند و به طرف نیمه تنان میروند.
هوش مصنوعی: هیچکس از شمار سپاه خبر نداشت جز خداوندی که روزگار را آفریده است.
هوش مصنوعی: زمین و آسمان به کلی در حال جنگ هستند و چهرهی خورشید و ماه را پوشاندهاند.
هوش مصنوعی: در آسمان یک نخی را دید که به زمین بسته شده و همچون مور و ملخ در حرکت است.
هوش مصنوعی: به سمت جزیرهای زیبا و آراسته حرکت میکند، جنگی که همان شاه با شکوه و عظمتش به آن تسلیم شده است.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به توصیف موجودی شبیه به یک دیو بزرگ میپردازد که همانند یک فیل است. این موجود به قدری بزرگ و ترسناک است که رنگ زمین را به رنگ کبود و سورمهای درآورده است.
هوش مصنوعی: دیو تسلیم در برابر شاه نشسته و به سوی چهرهاش که مانند کافور درخشان است، نظر میکند.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده است که در میان هزاران و هزاران پری، همه با دقت و توجه در حال بررسی و قضاوت هستند.
هوش مصنوعی: همه چهرهها مانند خورشید درخشان شدهاند و زمانه همچون لعل قرمز بدخشان گل کرده است.
هوش مصنوعی: دنیا همچون باغی پر از گلهای زیبای لاله است، به مانند چهره دلنشین و جذاب آن معشوقانی که پوست و موی نقرهای دارند.
هوش مصنوعی: بنفشهها به زیبایی دست خود را باز کردهاند و نرگسها نیز با طراوت، تیغهای خود را به نمایش گذاشتهاند.
هوش مصنوعی: کشیده کماندار هندو با یک نگاه دلانگیز و زیبا، تیرهایی از عشق و اشتیاق را به سمت دلها میفرستد.
هوش مصنوعی: تو گفتی که زمانه شبیه به گلستان است و در آن باغ، آرامش و راحتی جان وجود دارد.
هوش مصنوعی: دنیا به بویی خوش مانند عطر عنبر آغشته شده و مانند الماس و جواهر درخشان و زیبا شده است.
هوش مصنوعی: از هر طرف صدها کاروان از تیرها و عطرهای خوشبو در حال آمدن هستند.
هوش مصنوعی: در این زمین، در زمانی که همه چیز ساکن و بیتحرک به نظر میرسد، نور چراغها خاموش و زلف دود در هوا در هم تنیده شده است.
هوش مصنوعی: شمع آسمان خاموش شده و چراغ ملک به واسطه آن معطر و خوشبو گشته است.
هوش مصنوعی: جهان تاریک و پر از پیچ و خم به زیر نور آفتاب میتابد.
هوش مصنوعی: از عطر فروشهای زمین، بوی خوشی مثل مشک پخش شده و همه جا را پر کرده است، به طوری که مانند تیزی یک شمشیر، همه چیز درخشندگی و جاذبه دارد.
هوش مصنوعی: مثل اینکه ابرهای تیره و سنگین در آسمان جمع شدهاند، و در دل این ابرها، خطر و قدرتی وجود دارد که باعث میشود همه چیز را تحت تأثیر قرار دهد. مثل زمانی که دیوانهای به بالای سر میرسد، فضایی پر از هیجان و ترس ایجاد میشود.
هوش مصنوعی: وقتی غریبان از آنها جدا شدند، در دل و جان انسانها هم گاهی تاریکی و هم گاهی روشنی به وجود آمد.
هوش مصنوعی: ابرهای سیاه و تند به سوی جنگ آمدهاند و همه جا را پر از سنگریزه کردهاند، بهطوری که دامن کوهها نیز پر از آنها شده است.
هوش مصنوعی: سنگها همچون تگرگ سقوط میکنند، تگرگی که هر کدام به نوعی میتواند موجب مرگ شود.
هوش مصنوعی: زمین و زمان به دنبال سام میگردند، و در این راه، نیمه ابر زندگی و روحش تیره و تار میشود، همچنین نام و آرزوهایش تحت تأثیر قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: از تمام دنیا صدایی بلند برخاست و به گوشها خبرهایی رسید.
هوش مصنوعی: جنی در برابر جنگ با دنیا و زمان تسلیم شد و از او رنگی مانند قیر به خود گرفت.
هوش مصنوعی: روز و شب از شدت این دشمنی میگویند که آسمان و زمین تحت تأثیر آن تیره و تار شدهاند.
هوش مصنوعی: پس فرمان داد تا گوش به فرمان شوند، و سپاه جهان را به تسلیم وادارند.
هوش مصنوعی: عدهای در تلاش بودند تا برای نجات نیمهتنان راه حلی پیدا کنند و در این راستا تصمیم گرفتند تا نیروی اهریمنی را نابود کنند.
هوش مصنوعی: دو نفر در کنار هم خوابشان برد و بهنوعی یکی شدند، مثل اینکه یک سپاه آماده شدهاند، سپس بعد از مدت کوتاهی.
هوش مصنوعی: تمام جادوگران از جزیره خارج شدند و به صف ایستادند تا فرار کنند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دنیا به مانند آینهای شده، زمانه نیز همچون آینهای در حال تغییر و بازتاب است.
هوش مصنوعی: در دنیا، زمانی که چهره پریزاد مانند نمایان شد، دیو شب به طور پنهانی مانند دود ناپدید گردید.
هوش مصنوعی: در زمانهای که به طور طبیعی نگرانیها و چالشها افزایش مییابد، او با صدای بلند برای دیگران سخن میگوید و به آنها گوشزد میکند.
هوش مصنوعی: از جا برخیزید و به جنگ با دیوان و پریها بروید و آنان را در تنگنا قرار دهید.
هوش مصنوعی: زمانه به گونهای شد که در جنگها و نبردها، هم از بالا و هم از پایین، همه جا درگیر بودند و اوضاع به شب و تاریکی مشابهت پیدا کرد.
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، همه آتش و سنگ بر سر هر دو دسته که به تعداد بسیار زیادی هستند، بریزید.
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم به خاطر دیوانگی و شرارتهای موجود در دنیا جان خود را از دست دادهاند و تو میگویی که دنیا به طور کلی تغییر خواهد کرد.
هوش مصنوعی: در یک لحظه، دریایی از خون به وجود آمد و پریان تبدیل به موجوداتی غرق در خون شدند.
هوش مصنوعی: نیمهتنان (نیمهجانها) به شدت افزایش یافتند و در نتیجه، شکست به اهریمنان (نیروهای شر) وارد شد.
هوش مصنوعی: به خاطر جاذبه و سحر آنها در میدان جنگ، جهان به محیطی تاریک و وحشتناک تبدیل شد که شیاطین و روحها در آن حاکم بودند.
هوش مصنوعی: یک پری که در زیر پایش خون جاری است، به آرامی در حال حرکت است، مثل خورشید که در سپیدهدم به تدریج ناپدید میشود.
هوش مصنوعی: شاید مانند گلی شدهاند که در دلش چاکهایی افتاده و دو برگش بر روی زمین زیر ابرها افتادهاند.
هوش مصنوعی: به رنگ مرجان، تن او شبیه به سیمی زیبا شده است و مانند کمان شکستهای است که تیرش به زمین افتاده است.
هوش مصنوعی: همه تیرهای مژگان از کار افتادهاند و دیگر اثر ندارند، مانند اینکه زیبایی و قامت بلند افراد زیبا نیز تحت تأثیر قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: همه مشکلات و سختیها به واسطهی رنگ و لعابی که به زندگیمان دادهایم، به روح و مزاجمان مانند تلخی نوشیدنیای بد و ناگوار تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: سیب نقرهای رنگ تبدیل به لالههای زیبا شده و باغ دل پر از خون است.
هوش مصنوعی: تمامی اطراف میدان نبرد پر از خون است و همه ستارهها به دور ماه جمع شدهاند.
هوش مصنوعی: سیم در آتش ذوب شده و یا نوری که در آتش تابیده شده است.
هوش مصنوعی: دست نقرهای او به زمین افتاده، مانند ماهی که به دریایی از خون بیفتد.
هوش مصنوعی: همه جای آسمان مملو از رنگ و لطافت مهر و محبت شده و حالا این فضا پر از غم و اندوه گردیده است.
هوش مصنوعی: از زیبایی و فریبندگی مرگ، همه چیز در زندگی تحت تاثیر قرار گرفته و از خون و زخمهای گذشته ساخته شده است.
هوش مصنوعی: در یک لحظه، جانهای آنها به هم پیوند خورد و با هم در حالت جدال و نبرد قرار گرفتند، همانند تیغ تیزی که به یکباره به سمت هدفی پرتاب میشود.
هوش مصنوعی: چون فیلها، تن نر بزرگ و دیوانهای در اثر مستی، بر روی خاکی پست افتاده است.
هوش مصنوعی: بدن کوه مانند تکهای بزرگ به هر طرف میافتد و از آن نیمه، تنها و خسته شده است.
هوش مصنوعی: در آن جمع، دست دیوان از بدن بریده و در خون افتاده است.
هوش مصنوعی: مانند خرطوم فیل نر که دست مرگ آن را از بدنش جدا کرده باشد.
هوش مصنوعی: همه به صورت دستهجمعی حملهور شدند، افراد نیمهتن هم جفتجفت به عنوان روستاییان سرکش آمدهاند.
هوش مصنوعی: دو نفر مانند یک نفر به جنگ آمدند و تمامی ابزارهای سحر و جادویشان را در دست داشتند.
هوش مصنوعی: وقتی نبرد آغاز شد، یکی کمان را بلند کرد و دیگری زه کمان را کشید.
هوش مصنوعی: زمانی که تیر از کمان رها میشود، سرنوشت نامداری به زمین میافتد.
هوش مصنوعی: جهان به خاطر موجودات شرور و منفی تیره و تار شده و حالا زیبایی و روشنی در آن از بین رفته است.
هوش مصنوعی: شاه در برابر او نگران و مضطرب شد و از شکست خود آگاه گردید، به همین دلیل به میدان جنگ آمد.
هوش مصنوعی: زمین و زمان با شمشیر دچار آسیب بودند و دل مرگ به خاطر ترس از آنها پیری را تجربه کرده بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.