هر صبح که دم ز ملکت خاور زد
چون خیمه برین پنجره ی شش در زد
رفتم بدر خواجه و چون دید مرا
بر خواند براتم و بروتی بر زد
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
هر صبح که دم ز ملکت خاور زد
چون خیمه برین پنجره ی شش در زد
رفتم بدر خواجه و چون دید مرا
بر خواند براتم و بروتی بر زد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون طبع تو با یار جفا می ورزد
دل در غم تو ز بیم جان می لرزد
گیرم که جهان بجز وصل تو نیست
انصاف بده همه جهان این ارزد؟
شمعم که چو باد هوسم بر سر زد
بر تارک من افسر خاکستر زد
آب از چشمم دست بدامن درزد
و آتش ز دلم سر بگریبان برزد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.