خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۱ اطلاعات شمارهگذاری رونوشت نشانی رونوشت متن همرسانی حاشیهها نگارهها ترانهها همآهنگها موارد هم آهنگ قبلی بعدی نام صنمی که مثل او دیده ندید صادست ولی در اول قلب جدید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا بر سر من قیامت عشق رسید
چشمم اثر سلامت عشق ندید
از بس که دلم غرامت عشق کشید
شد بر دو رخم علامت عشق پدید
دی گفت صبا که گل بنزدیک رسید
باور کردم که رنگ آن بود پدید
زیرا که چو چشمهای نرگس می جست
می دانستم که روی گل خواهد دید
معشوقه بچشم دیگران نتوان دید
جانان مرا بچشم من بایددید
از سوزش سودای تو ای شاه فرید
دارم دل ریش را نمکسود قدید
هرچند بود جدید را ذوق دگر
ما را ز قدید تو بود ذوق جدید
ای آن که هوس دکانی از بهر تو چید
بر حال دلت چه گریه، باید خندید
هر نقش که دیدی، به دلت صورت بست
یک چشم و هزار مردم چشم که دید؟
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.