چو نام تو در نامه ئی دیده ام
بنامت که بر دیده مالیده ام
بیاد زمین بوس درگاه تو
سراپای آن نامه بوسیده ام
زنام تو وان نامه ی نامدار
سربندگی بر نپیچیده ام
جز این یک هنر نیست مکتوب را
وگر هست باری من این دیده ام
که آنها که در روی او خوانده ام
جوابی از و باز نشنیده ام
قلم چون سر یک زبانیش نیست
از آن نا تراشیده ببریده ام
ولی اینکه بنهاد سر بر خطم
از و راستی را پسندیده ام
زبانم چو یارای نطقش نماند
زبانی زنی بر تراشیده ام
بیا ای دبیر ار نداری مداد
سیاهی برون آور از دیده ام
چو زلف تو شوریده شد حال من
ببخشای بر حال شوریده ام
سیه کرده ام نامه از دود دل
سیه روتر از خامه گردیده ام
چو خواجو درین رقعه از سوز عشق
بنی آتشی تیز پوشیده ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سواران ترکان بسی دیدهام
عنان پیچ زینگونه نشنیدهام
برهمن ز کس گفت نشنیده ام
من اش همچنان استخوان دیده ام
ز نیروی یزدان نپیچیده ام
چنین رزم من بی شمر دیده ام
ز خصمت همانا که نشنیدهام
نه آخر به چشم خودم دیدهام؟
چو نام تو در نامهای دیدهام
به نامت که بر دیده مالیدهام
به یاد زمینبوس درگاه تو
سراپای آن نامه بوسیدهام
ز نام تو آن نامه نامدار
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.