زهی گرفته خور از طلعت تو فال جمال
نشانده قدّ تو در باغ جان نهال جمال
نوشته منشی دوان صنع لم یزلی
بمشک بر ورق لاله ات مثال جمال
خیال روی تو تا دیده ام نمی رودم
ز دل جمال خیال و ز سر خیال جمال
چو روشنست که هر روز راز والی هست
مباد روی چو روز ترا زوال جمال
کسی که نیست چو من تشنه جمال حرم
حرام باد برو شربت زلال جمال
هوای یار همائی بلند پروازست
که در دلم طیران می کند ببال جمال
خرد چو دید که خواجو فدای او شد گفت
زهی کمال کمال و زهی جمال جمال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.