گنجور

 
خواجوی کرمانی

در خنده آن عقیق شکر ریز خوشترست

در حلقه آن کمند دلاویز خوشترست

فرهاد را ز شکّر شیرین حکایتی

از خسروی ملکت پرویز خوشترست

بر روی خاک تکیه گه دردمند عشق

از خوابگاه اطلس گلریز خوشترست

دیگر حدیث کوثر و سرچشمه ی حیات

مشنو که باده ی طرب انگیز خوشترست

گو پست باش ناله ی مرغان صبح خیز

لیکن نوای چنگ سحر تیز خوشترست

صبحست خیز کاین نفس از گلشن بهشت

بزم صبوحیان سحر خیز خوشترست

اول بنوش ساغر و وانگه بده شراب

زیرا که باده ی شکر آمیز خوشترست

گر دیگران ز میکده پرهیز می کنند

ما را خلاف توبه و پرهیز خوشترست

خواجو کنار دجله ی بغداد جنتست

لیکن میان خطه ی تبریز خوشترست