مرا ز هجر تو امّید زندگانی کو
در آرزوی توام لذّت جوانی کو
اگر نه عمر منی رسم بیوفائی چیست
وگر زمانه نئی شرط مهربانی کو
میان بادیه ی غم ز تشنگی مُردم
زلال مشربه ی عذب شادمانی کو
ز جام لعل سمن عارضان سیمین بر
مِی مروّق نوشین ارغوانی کو
درون مصطبه در جسم جام مینائی
ز دست یار سبک روح روح ثانی کو
میست کاب حیاتست در سیاهی شب
چو خضر وقت توئی آب زندگانی کو
وجود خاکی ما پیش از آنکه کوزه کنند
بگوی فاش که آن کوزه ی نهانی کو
گرفت این شب دیجورم از ستاره ملال
فروغ شعشعهٔ شمع آسمانی کو
مگر ز درد دلم بسته شد رهش ورنی
طلیعه ی نفس صبح کامرانی کو
صبا بگوی که تسکین جان آدم را
نسیم روضه ی فردوس جاودانی کو
برون ز کون و مکانست گرچه پروازم
خروش شهپر طاوس لامکانی کو
فتاده بر دو جهان پرتو تجلّی دوست
صفیر بلبل بستان لن ترانی کو
چو بانگ و ناله ی خواجو فتاد در ره عشق
غریو دمدمه ی کوس کاروانی کو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از شدت عشق و دلتنگی برای معشوق صحبت میکند و به راههای مختلفی که این عشق را تجربه کرده اشاره میکند. او از امید به زندگی که در انتظار معشوق شکل گرفته سخن میگوید و در عین حال به غم و تشنگی دل خویش از دوری معشوق اعتراف میکند. شاعر به جستجوی شادی و آرامش در میان اندوه ناشی از جدایی و ناکامی عشق میپردازد. او زندگی را مانند شب تاریک و معشوق را همچون نوری در تاریکی میبیند و از دست یار، روح دوبارهای میگیرد. در نهایت، او از زحمات و سختیهای عشق و آرزوی وصال میگوید و مفهوم عشق را به زیبایی و درد تبدیل میکند.
هوش مصنوعی: من بدون تو امیدی به زندگی ندارم، کجا میتوانم لذت جوانی را بیابم در حالیکه همیشه در آرزوی تو هستم؟
هوش مصنوعی: اگر تو عمر من نیستی، پس چرا بیوفایی را میپذیری؟ و اگر زمانه هم نیستی، پس چرا شرط محبت را فراموش کردهای؟
هوش مصنوعی: در وسط دشت غم، از تشنگی جان دادم. کجاست چشمه زلال و خوشگوار شادی؟
هوش مصنوعی: از جام سرخ گل، عطر گلهای سفید به همراه شراب زرد رنگ و خوشمزه که رنگ ارغوانی دارد، میچشند.
هوش مصنوعی: درون جایگاهی که در آن جا، جسمی مانند جامی از شیشه وجود دارد، از دست دوست و یاری که روحی سبک و آزاد دارد، چه کسی یا چه چیزی باقی مانده است؟
هوش مصنوعی: زندگی همچون چراغی در تاریکی شب است و تو، ای خضر (نماد زندگی و آگاهی)، کجایی که آب حیات را به ما بدهی؟
هوش مصنوعی: وجود مادی ما قبل از آنکه ما را به صورت کوزه درآورند، باید به وضوح بگوییم که آن کوزه پنهان کجا است.
هوش مصنوعی: در این شب تاریک و غمانگیز، من از ستارهها احساس دلزدگی میکنم. کجاست روشنایی و درخشندگی شمعی که از آسمان به من نور ببخشد؟
هوش مصنوعی: آیا به خاطر درد دلم، راه او بسته شد؟ یا اینکه صبحی که خوشبختی میآورد، هنوز طلوع نکرده است؟
هوش مصنوعی: ای نسیم صبحگاهی، به من بگو که آرامش روح آدمی را از چه چیزی میتوان یافت، آیا آن را میتوان در نسیم باغهای بهشتی و جاودانی پیدا کرد؟
هوش مصنوعی: خارج از دنیای جسم و مکان هستم، هر چند که بالهای من آواز میزنند. طاووس دروازهای به بیمکانی و آرامش است.
هوش مصنوعی: در دو جهان، نور روشنی از جلوهی دوست پاشیده شده است، صدای بلبل در باغ میخواند که مرا هرگز نخواهید دید.
هوش مصنوعی: وقتی صدای خواجو در مسیر عشق به گوش رسید، گویی صدای طبل یک کاروان در دوردستها به گوش میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.