گنجور

 
خواجوی کرمانی

نرگس مستت فتنه ی مستان

تشنه ی لعلت باده پرستان

روی تو ما را لاله و نسرین

کوی تو ما را گلشن و بستان

زلف سیاهت شام غریبان

روی چو ماهت شمع شبستان

در چمن افتد غلغل بلبل

چون تو در آئی سوی گلستان

طلعت زیبا یا قمرست این

لعل شکرخا یا شکرست آن

دست بخونم شسته و از من

هوش دل و دین برده بدستان

باده صافی خرقه صوفی

در کش و بر کش در ده و بستان

پرده بساز ای مطرب مجلس

باده بیار ای ساقی مستان

خواجوی مسکین بر لب شیرین

فتنه چو طوطی بر شکرستان