با روی چون گلنارش از برگ سمن باز آمدم
با زلف عنبربارش از مشک ختن باز آمدم
تا آن نگار سیمبر شد شمع ایوانی دگر
مُردم چو شمع انجمن وز انجمن باز آمدم
گفتم ببینم روی او یا راه یابم سوی او
رفتم ز جان در کوی او وز جان و تن باز آمدم
از عشق آن جان جهان بگذشتم از جان و جهان
وز مهر آن سرو روان از نارون باز آمدم
چون باد صبح از بوستان آورد بوی دوستان
رفتم ز شوق از خویشتن وز خویشتن باز آمدم
تا برگ گلبرگ رخش دارم ندارم برگ گل
تا آمدم در کویش از طرف چمن باز آمدم
می رفت و می گفت ای گدا از من بیازردی چرا
گر زانک داری ماجرا بازآ که من باز آمدم
وقتی اگر من پیش ازین با خود ز راه بیخودی
گفتم کزو باز آیم از باز آمدن باز آمدم
خواجو بکام دوستان سوی وطن باز آمدی
ای دوستان از آمدن سوی وطن باز آمدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر با شوق و عشق به معشوق خود از عطش و دوری او سخن میگوید. او با زیبایی معشوقش و تاثیر آن بر دلش به وصف میپردازد و از سفر و جستجویش برای رسیدن به او میگوید. او از درد و شوقی که در دل دارد، عبور کرده و به ملاقات معشوق میرسد، حتی اگر این سفر به قیمت از دست دادن خود باشد. در نهایت، شاعر از دوستان خود میخواهد که با او در این جامعه بمانند و از آمدن به وطن و یادآوری عشقهای گذشته سخن میگوید.
هوش مصنوعی: با نگاهی زیبا مانند گل و بوی خوشی مانند زعفران، خوشحالی و نشاط به من بازگشت. زلفی خوشبو و دلانگیز مانند مشک ختن هم احساس شادی را در من ایجاد کرد.
هوش مصنوعی: زمانی که آن معشوق زیبا همچون شمع در ایوان درخشید، من نیز همچون شمع جمع از بین رفتم و اکنون از جمع به سوی دیگری برگشتم.
هوش مصنوعی: گفتم بیفتم به دیدار او یا به راهی برسم که او را ببینم. به کوی او رفتم و از جان تمام به دنبال او بودم، اما در نهایت از جان و تن خودم جدا شدم.
هوش مصنوعی: من از عشق آن دلبر که همه وجودم را تحت تاثیر قرار داده، فراتر رفتم و علاوه بر جان و دنیایم، از محبت آن سرو خوشاندام نیز به سوی سرزمین نارون برگشتم.
هوش مصنوعی: صبح که باد ملایمی از گلستان میوزید، عطر دوستان را به همراه داشت. از شدت شوق از خود بیخود شدم و در نهایت به خودم برگشتم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زیبایی چهرهات را دارم، به زیبایی گل نیازی ندارم. هنگامی که به کوی تو آمدم، از جانب گلستان هم برگشتم.
هوش مصنوعی: او در حال رفتن بود و به گدا میگفت: چرا مرا آزار دادی؟ اگر داستانی داری، آن را بازگو کن؛ چون من دوباره بازگشتهام.
هوش مصنوعی: اگر من پیش از این به خودم میگفتم که از این مسیر بیخودی برگردم، اکنون از بازگشت خودم بازگشتهام.
هوش مصنوعی: ای دوستان، من هم به خواسته شما به وطن بازگشتم و از سفر به آنجا برگشتهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.