گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خواجوی کرمانی

سِری بالعِیس أصحابی وَلی فی العیس مَعشوق

ألا یا راهِب الدیر فَهَل مرَّت بک النوقِ

فتاده ناقه در غرقاب از آب چشم مهجوران

و فوق النوقِ خیماتٌ و فِی الخیمات مَعشوقِ

سزد گر دست گیریدم که کار از دست بیرون شد

أخلّائی أغیثونی و ثوبُ الصَبر مَمزوق

مقیم از گلشن طبعم نسیم شوق می آید

و من رأسی إلی رجلی حدیث العِشق منموق

کجا از روضهٔ رضوان چنان حوری برون آید

لَطیفُ الکشح ممسوخ من الفردوس مسروق

به کام دشمنم بی او و او با دشمنم همدم

نصیبی مِنه هِجران و غیری مِنه مَرزوق

خوشا با دوستان خواجو شراب وصل نوشیدن

و بالطاسات و الکاسات مَصبوحٌ و مَغبوق