ای شب زلفت غالیهسا وی مه رویت غالیهپوش
نرگس مستت بادهپرست لعل خموشت بادهفروش
نافه ی مشک از گل بگشا بدر منیر از شب بنما
مشک سیه بر ماه مسا سنبل تر بر لاله مپوش
لعل لبت آن یا می ناب باده ی لعل از لعل مذاب
شکّر تنگ از تنگ شکر آب حیات از چشمه ی نوش
شمع چگل شد بادهگسار شمسه ی گردون مشعلهدار
ماه مغنّی گو بسرای مرغ صراحی گو بخروش
بادهگساران مست شراب جمع رفیقان مست و خراب
بر بت ساقی داشته چشم بر مه مطرب داشته گوش
مطرب مجلس نغمهسرای شاهد مستان جلوهنمای
گر شنوم کو صبر و قرار ور نگرم کو طاقت و هوش
پیر مغان در میکده دوش گفت چو خواجو رفت ز هوش
گو می نوشین بیش منوش تا نبرندش دوش بدوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت یک معشوق است که شاعر از عناصر طبیعی و میخانه برای توصیف او استفاده میکند. شب زلف معشوق به غالیه تشبیه شده و ماه و نرگس نیز در توصیف زیبایی او به کار رفتهاند. شاعر به باده و میخانه اشاره میکند و مستی و سرخوشی را به تصویر میکشد. او از زیباییهای طبیعی مانند گل و ماه و همچنین لذت نوشیدن شراب سخن میگوید. در نهایت، شاعر به حال مستی و بیتابی در میکده اشاره میکند و توصیههای پیر مغان را درباره نوشیدن میشنود. شعر، با حس و حالی عاطفی و احساسی، به جذابیت عشق و لذتهای آن میپردازد.
هوش مصنوعی: ای شب با زلفهای خوشبو و زیبا، تو همچون ماهی که پوشیده از عطر است، نرگس مست تو عاشق نوشیدن شراب است و سنگ سرخ و خاموشت همچون فروشنده شراب است.
هوش مصنوعی: مقداری از عطر مشک را از گل بیرون بیاور، و نور روشنی را از شب به نمایش بگذار. مشک تیره را بر روی ماه بگذار و گل سنبل را از لاله پنهان نکن.
هوش مصنوعی: لبان تو همچون دانهای قیمتی هستند و شراب خوشگوار زرد از شکر به دست آمده که از چشمه زندگی به ما میرسد.
هوش مصنوعی: شمع در حال سوختن است و نوشیدنیفروشی در حال آشفتگی است. ماه، که به مانند یک چراغ نورانی در آسمان میدرخشد، آواز میخواند. در این حال، پرندهای که به «صراحی» معروف است، به صدا درمیآید و میخواهد به سر و صدا ادامه دهد.
هوش مصنوعی: شرابنوشان در حال مستی هستند و دور هم جمع شدهاند. به ساقی نگاه میکنند و به مطرب گوش میدهند و از حال و هوای شاد خود لذت میبرند.
هوش مصنوعی: در مجلس، موسیقیدان نغمههای زیبایی را میخواند و محبوبهی مینوشان خود را به نمایش میگذارد. اگر صدای او را بشنوم، نمیتوانم در خود صبر و آرامش داشته باشم و اگر به او نگاه کنم، طاقت و هوش خود را از دست میدهم.
هوش مصنوعی: پیر مغان در شب گذشته در میکده گفت وقتی که خواجو از خود بیخود شد، بیا شراب بنوش، تا زمانی که او را نبرند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.