ماه یا جنتست یا رخسار
شهد یا شکّرست یا گفتار
آهوان صید مردمند و دلم
صید آن آهوان مردمدار
کار ما با ستمگری افتاد
که بجز قصد ما ندارد کار
گل صد برگ را بباید ساخت
فصل نوروز با نوای هزار
پیش عشّاق لطف باشد قهر
نزد مشتاق فخر باشد عار
دل بی مهر کی شود روشن
مرغ بی بال کی بُود طیار
چه زند عقل با تطاول عشق
چکند صید در کمند سوار
چه زند عقل با تطاول عشق
نکند کرکسان چرخ شکار
کامت از دار می شود حاصل
کام برگیر و کام دل بردار
نامه ی نانوشته بیش مخوان
قصّه ی ناشنوده پیش میار
آتش دل بسوخت خواجو را
و قنا ربّنا عذاب النار