ما بر کنار و با تو کمر در میان بماند
وان چشم پر خمار چنان ناتوان بماند
از پیش من برفتی و خون دل از پیت
از چشم من روان شد و چشمم در آن بماند
گفتم که نکته ئی زدهانت کنم بیان
از شور پسته ات سخنم در دهان بماند
بر خاک درگه تو چو دوشم مقام بود
جانم بر آستان که بر آن آستان بماند
باد صبا که شد بهوای تو سوی باغ
چندین ببوی زلف تو در بوستان بماند
فرهاد اگرچه با غم عشق از جهان برفت
لیکن حدیث سوز غمش در جهان بماند
خواجو ز بسکه وصف میان تو شرح داد
او از میان برفت و سخن در میان بماند
در عشق داستان شد و چون از جهان برفت
با دوستان محرمش این داستان بماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ماجرای عشق و جدایی میپردازد. او از درد و رنج خود میگوید و این که یاد و نام محبوبش برای همیشه در دلش خواهد ماند. چشمش به خاطر جدایی پر از اشک است و خاطرات و بوی زلف محبوب در ذهنش زنده است. همچنین اشاره میکند که هرچند فرهاد به خاطر عشقش از دنیا رفته، اما داستان عشق و سوز او همچنان در یادها باقی خواهد ماند. در نهایت، شاعر با اینکه خود رفته، ولی کلام و داستان عشقش در دل دوستانش باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: ما در حاشیهٔ زندگی هستیم و تو در مرکز آن قرار داری، و آن چشم زیبا و خوابآلودهات همچنان ناتوان و بیپناه باقی بماند.
هوش مصنوعی: تو از پیش من رفتی و من به شدت ناراحت شدم. اشکهای من به خاطر این جدایی از چشمانم سرازیر شد و حالا این اشکها همچنان در یاد من باقی ماندهاند.
هوش مصنوعی: به او گفتم که میخواهم یک حرف کلیدی درباره حسی که از شوق و محبت به او دارم، بزنم، اما آن حرف در دهان من باقی ماند و نتوانستم بگویم.
هوش مصنوعی: در برابر درگاه تو، شبی را به سر میبرم که جانم در آستانه تو قرار دارد و دوست دارم همیشه در آنجا بمانم.
هوش مصنوعی: باد صبا که برای دیدار تو به سمت باغ میوزد، بوی خوش زلف تو را در باغ به جا میگذارد.
هوش مصنوعی: فرهاد با وجود اینکه به خاطر عشقش به دنیا وداع گفت، اما داستان درد و سوز دلش در جهان باقی ماند.
هوش مصنوعی: خواجو به اندازهای زیبایی تو را توصیف کرده که خود او هم از میان رفت و فقط داستان تو باقی ماند.
هوش مصنوعی: در عشق، قصهای شکل گرفت و زمانی که از دنیا رفت، این داستان با دوستان نزدیکش باقی ماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان بماند
جان رفت و یار گم شده بر جای جان بماند
از ناخن ار چه سینه کنم، کی برون شود؟
خاری که در دورنه جانم نهان بماند
دنبال یار رفت روان کرد آب چشم
[...]
مردیم و حرف یاری ما در جهان بماند
رفتیم در کنار و سخن در میان بماند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.