دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان بماند
جان رفت و یار گم شده بر جای جان بماند
از ناخن ار چه سینه کنم، کی برون شود؟
خاری که در دورنه جانم نهان بماند
دنبال یار رفت روان کرد آب چشم
آن رفته باز نامد و اشکم روان بماند
مرهم نکرد ریش مرا پند دوستان
واندر دلم جراحت گفتارشان بماند
ای دیده، ماجرای دل خون شده کنون
با دوستان بگوی که مرا زبان بماند
یک چند هر چه هست بود مست می پرست
دست صلاح در ته رطل گران بماند
گفتم کنم به توبه سبک دستیی، ولی
عمری گذشت و این دل من هم چنان بماند
ما را وداع کرد دل و عقل هر چه بود
الا سر نیاز بر آن آستان بماند
می خواست دوش عذر جفاهای او خیال
صد تیر آه نیم کش اندر کمان بماند
خسرو ز آه گرم بر آتش نهاد نعل
بر هر زمین که از سم اسپش نشان بماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره درد و رنجی است که شاعر از جدایی معشوق و فقدان او متحمل شده است. او به توصیف زخمهای عاطفی خود میپردازد و بیان میکند که حتی با رفتن جان و دل، یاد و اثر عشقش در او باقی مانده است. شاعر از اشکهایش و عدم توانایی در فراموشی یار میگوید و به جراحتهای ناشی از سخنان دوستانش اشاره میکند که خود را مرهم نمیزنند. همچنین او به توبه و نیتهای خود اشاره میکند که در گذر زمان بینتیجه مانده و قلبش هنوز همانند قبل در اسارت عشق است. در نهایت، بیان میکند که درخواست و نیاز او نسبت به معشوق، هرگز از دست نرفته و همچنان در دل او باقی مانده است.
هوش مصنوعی: دل از دست رفت و اثری از خون بر مژهها باقی ماند، جان رفت و معشوق گم شد، اما جای جان همچنان پابرجا ماند.
هوش مصنوعی: اگرچه با ناخن سینهام را میکشم، اما آیا چیزی از آن بیرون میآید؟ خاری که در عمق جانم پنهان مانده، همچنان باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: در پی یار به راه افتادم و از شدت احساس، اشکم روان شد. او که رفته، برنگشت و اشکهای من همچنان جاری ماند.
هوش مصنوعی: دوستانم نصیحت کردند، اما هیچ کمکی به جراحتهای درونم نکردند. زخمهای ناشی از حرفهایشان در دل من باقی مانده است.
هوش مصنوعی: ای چشم من، حالا که دل از درد و غم پر شده، بهتر است با دوستان دربارهاش صحبت کنی، چون من دیگر قدرت بیان ندارم.
هوش مصنوعی: مدتی هر چه وجود دارد مانند مستی به پرستش مشغول است و دست خیر در ته سنگینی زیاد، باقی مانده است.
هوش مصنوعی: گفتم که با یک توبه سبکبار شوم، اما سالها گذشت و دل من همچنان مثل قبل باقی ماند.
هوش مصنوعی: دل و عقل از ما خداحافظی کردند و هرچه داشتند را به کنار گذاشتند، اما تنها چیزی که باقی ماند، فروتنی و نیاز ما به آن مکان مقدس است.
هوش مصنوعی: دیشب، او میخواست به خاطر بدیها و ستمهایش عذرخواهی کند؛ اما فکرکردن به ناراحتیها و درد دلها باعث شد که حسرت و اندوهی در دلش باقی بماند.
هوش مصنوعی: خسرو با آهی داغ و سوزان، که بر آتش قرار گرفت، نعل اسبش را بر هر زمینی گذاشت که از سم اسبش نشانی باقی مانده بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما بر کنار و با تو کمر در میان بماند
وان چشم پر خمار چنان ناتوان بماند
از پیش من برفتی و خون دل از پیت
از چشم من روان شد و چشمم در آن بماند
گفتم که نکته ئی زدهانت کنم بیان
[...]
مردیم و حرف یاری ما در جهان بماند
رفتیم در کنار و سخن در میان بماند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.